آ، الف اول امیر و اعلم از عمادالدین نسیمی قصیده 8

1 آ، الف اول امیر و اعلم و اعلا علی است افتخار اولیاء الله مولانا علی است

2 ب براه بارگاه کبریا با مصطفی بر براق برق رو بالاتر از بالا علی است

3 ت توانا و توانگر، تاج بخش و تخت گیر تا تن از سرها جدا کرد آن تن تنها علی است

4 ث ثنایش از خدا در نص قرآن ثابت است ثابت و اصل ثبات عروة الوثقی علی است

5 ج جنت جای جاوید است جان را از جمال جامع و جمعیت و جاوید ما آنجا علی است

6 ح حسام او حصار دین و حقش حافظ است حارب حرب احد از حله تا حلا علی است

7 خ خدایش خواند شیر خویش و خورشید خرد خواجه قنبر خطیب خطبه اقضا علی است

8 د دال دولتت در دو درج دین و داد دولت و یزدان این دنیا و آن دنیا علی است

9 ذ ذیل ذات پاکش راست ذوالقدر جلیل ذوالعلا و ذوالعلم ذوالفضل و ذوال . . . علی است

10 ر رضای حق رضای اوست رحمن الرحیم راحم رحمان رضای رای مولانا علی است

11 ز زمین در زیر نعل دلدلش زیر و زبر زور بازوی زبردستان ز سر تا پا علی است

12 س سر و سرهنگ و سردار و سپهسالار دین سامع اسرار سبحان الذی اسری علی است

13 ش شجاع شرع و دین شمع شب افروز یقین شهره شهر شهادت شاه شهرآرا علی است

14 ص صدر صفه صدق و صفا چون مصطفی صوفی صافی صفات صفة الاصفا علی است

15 ض ضرب تیغ او شد ضامن فتح و ظفر ضارب ضحاک و ضیغم در دم هیجا علی است

16 ط طریق اوست طور طیبین و طاهرین طایر طوبی نشین طوطی شکرخا علی است

17 ظ ظفر دادش خدا زان شد مظفر بر عدو ظاهر ظهر ظهیر و ماحی ظلما علی است

18 ع عین عالم و عین عنایت عین اوست عالم علم لدنی اعلم و اعلی علی است

19 غ غالین غایت دین غرفه نور یقین غالب و غواص و غوص در هر دریا علی است

20 ف فرح بخش فراز فاتحه فتح قریب فخر فاخر فاخر فرخ رخ فتوی علی است

21 ق قاف قرب عنقا و لقاء قدر قدر قاضی لوح قضا اقضای ظهر القا علی است

22 ک کوثر مشرب و کان کرم کهف الوری گنج کنج «کنت کنزا» (تاج) کرمنا علی است

23 ل لاف «لم تجد » بعد از نبی مرشد آن لایق لفظ لطیف و لمعه لعلا علی است

24 م ممدوح ملک مشکات و مصباح فلک مالک ملک ملاحت ماه مهرافزا علی است

25 ن نفس ناطق و نفس نهایت انبیا نایب نفس نبی امروز و هم فردا علی است

26 و والی ولایت واحد والا گهر واقف اوصاف وحی و کلمة التقوی علی است

27 ه همای همت او سایه بخش چرخ و باز هدهد هادی در این وادی پرغوغا علی است

28 ی یمن یمن یمن یاسین ینبوع کرم یادگار یوسف و یعقوب و هم یحیی علی است

29 لام الف «لاسیف الا ذوالفقار» او را رسد لاجرم در شأن ایشان «لافتی الا علی » است

30 کی شود خوار و خجل در دین و دنیا هر که او چون نسیمی حفظ جانش «یا محمد یا علی » است