نامه کز جانان رسد منشور اقبال من از جامی غزل 166

نامه کز جانان رسد منشور اقبال من است

1 نامه کز جانان رسد منشور اقبال من است مهر او بر نامه نقش لوح آمال من است

2 ذره سان حالم هواداری ست آن خورشید را یک به یک ذرات عالم شاهد حال من است

3 هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم

4 باد فریاد من افتاده با آن گل رساند گفت کین گلبانگ مرغ بی پر و بال من است

5 فکر مرهم بهر چاک سینه ام چند ای طبیب این جراحت یادگار شوخ قتال من است

6 گفتمش مالیده ام سر بارها بر پای تو گفت یک سر کو درین ره کان نه پامال من است

7 شعر من جامی بیان عشق و خون خوردن بود این نه دیوان غزل دیوان اعمال من است

عکس نوشته
کامنت
comment