برهنگی است عبا و قبای درویشی از سعیدا غزل 567

برهنگی است عبا و قبای درویشی

1 برهنگی است عبا و قبای درویشی توکل است لباس غنای درویشی

2 [شکستگی] همه کار تو را درست کند دلی شکسته بود مومیای درویشی

3 ز حرص، جوش و خروش قلندر از خامی است به صبر پخته شود شوربای درویشی

4 ز بیم حادثه افتادگان چه غم دارند خلل پذیر نباشد بنای درویشی

5 ز فقر سلب اراده است مطلب طالب رضای دوست بود مدعای درویشی

6 غبار هستی خود تا ز دل نیفشانی کجا شود به تو پیدا صفای درویشی

7 به تخت زر نزند پشت پا ز استغنا دلی که یافته باشد هوای درویشی

8 به صومعه زاهد رود گهی مسجد که نیست محرم خلوت سرای درویشی

9 چو آفتاب سعیدا شود تمام ضیا به هر که سایه نماید همای درویشی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر