-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشت یکی چشمه ز سنگی جدا
2 غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
3 گه به دهان بر زده کف چون صدف
4 گاه چو تیری که رود بر هدف
5 گفت : درین معرکه یکتا منم
6 تاج سر گلبن و صحرا منم
7 چون بدوم ، سبزه در آغوش من
8 بوسه زند بر سر و بر دوش من
9 چون بگشایم ز سر مو ، شکن
10 ماه ببیند رخ خود را به من
11 قطره ی باران ، که در افتد به خاک
12 زو بدمد بس کوهر تابناک
13 در بر من ره چو به پایان برد
14 از خجلی سر به گریبان برد
15 ابر ، زمن حامل سرمایه شد
16 باغ ،ز من صاحب پیرایه شد
17 گل ، به همه رنگ و برازندگی
18 می کند از پرتو من زندگی
19 در بن این پرده ی نیلوفری
20 کیست کند با چو منی همسری ؟
21 زین نمط آن مست شده از غرور
22 رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور
23 دید یکی بحر خروشنده ای
24 سهمگنی ، نادره جوشنده ای
25 نعره بر آورده ، فلک کرده کر
26 دیده سیه کرده ،شده زهره در
27 راست به مانند یکی زلزله
28 داده تنش بر تن ساحل یله
29 چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید
30 وان همه هنگامه ی دریا بدید
31 خواست کزان ورطه قدم درکشد
32 خویشتن از حادثه برتر کشد
33 لیک چنان خیره و خاموش ماند
34 کز همه شیرین سخنی گوش ماند
35 خلق همان چشمه ی جوشنده اند
36 بیهوده در خویش هروشنده اند
37 یک دو سه حرفی به لب آموخته
38 خاطر بس بی گنهان سوخته
39 لیک اگر پرده ز خود بردرند
40 یک قدم از مقدم خود بگذرند
41 در خم هر پرده ی اسرار خویش
42 نکته بسنجند فزون تر ز پیش
43 چون که از این نیز فراتر شوند
44 بی دل و بی قالب و بی سر شوند
45 در نگرند این همه بیهوده بود
46 معنی چندین دم فرسوده بود
47 آنچه شنیدند ز خود یا ز غیر
48 و آنچه بکردند ز شر و ز خیر
49 بود کم ار مدت آن یا مدید
50 عارضه ای بود که شد ناپدید
51 و آنچه به جا مانده بهای دل است
52 کان همه افسانه ی بی حاصل است
53 (اشعار نیما یوشیج)