گر بایدم گشود از نادر نادرپور اشعار پراکنده 44

نادر نادرپور

آثار نادر نادرپور

نادر نادرپور

گر بایدم گشود دری را

1 گر بایدم گشود دری را

2 وقت است و صبر بیشترم نیست

3 خواهم رها کنم قفسم را

4 بدبخت من که بال و پرم نیست

5 دل زانچه هست و نیست بریدم

6 تنها غم گریختنم هست

7 خواهم سفر کنم به دیاری

8 کانجا امید زیستنم هست

9 تنها و بی پناه و سبکبار

10 سرگشته در سیاهی شب ها

11 گاهی به دل امید تکاپوی

12 گاهی سرود تازه بلبل ها :

13 گویم منم رها شده از عشق

14 گویم منم جدا شده از یار

15 خواهم که از تو هم بگریزم

16 ای شعر ، ای امید دل آزار

17 بر چنگ من نمانده سرودی

18 کز مرگ و غم نشانه ندارد

19 چنگم شکسته به که همه عمر

20 یک بانگ شادمانه ندارد

21 زین پس به چنگی ار فکنم دست

22 جز نغمه ی نشاط نسازم

23 بیهوده نقد زندگیم را

24 در پیشگاه مرگ نبازم

25 دیگر بس است این همه ماندن

26 بر لب ترانه ی سفرم هست

27 خواهم رها کنم قفسم را

28 خوشبخت من که بال و پرم هست !

29 (اشعار نادر نادرپور)

30 تو آن پرنده ی رنگین آسمان بودی

31 که از دیار غریب آمدی به لانه ی من

32 چو موج باد که در پرده ی حریر افتد

33 طنین بال تو پیچید در ترانه ی من

34 پرت ز نور گریزان صبح ،‌گلگون بود

35 تنت حرارت خورشید و بوی باران داشت

36 نسیم بال تو عطر گل ارمغانم کرد

37 که ره چو باد به گنجینه ی بهاران داشت

38 چو از تو مژده ی دیدار آفتاب شنید

39 دلم تپید و به خود وعده ی رهایی داد

40 چراغی از پس نیزار آسمان تابید

41 که آشیان مرا رنگ روشنایی داد

42 ترا شناختم ای مرغ بیشه های غریب

43 ولی چه سود ، که چون پرتوی گذر کردی

44 چه شد که دیر درین اشیان نپاییدی

45 چه شد که زود ازین آسمان سفر کردی

46 به گاه رفتنت ، ای میهمان بی غم من

47 خموش ماندم و منقار زیر پر بودم

48 چو تاج کاج ، طلایی شد از طلایه ی صبح

49 پناه سوی درختان دورتر بردم

50 غم گریز تو نازم ، که همچو شعله ی پاک

51 مرا در آتش سوزنده ، زیستن آموخت

52 ملال دوریت ای پر کشیده از دل من

53 به من طریقه ی تنها گریستن آموخت

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر