🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی

از تو کبریتی از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 9

اشعار پراکنده 9 ام از 60 اشعار پراکنده

از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72

1 از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم

2 تا پله‌ها و تو را گم نکنم

3 کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود

4 گفتم دستان‌ات را به من بسپار

5 که زمان کهنه شود

6 و بایستد

7 دستان‌ات را به من سپردی

8 زمان کهنه شد و مُرد

9 در این ایوان

10 که اکنون ایستاده ام

11 سال تحویل می شود

12 در آن غروب ماه اسفند

13 از همه ی یاران شاعرم

14 در این ایوان یاد کرده ام

15 مادرم

16 در این ایوان

17 در روزی بارانی

18 سفره را پهن کرده بود

19 برای فهرست عمر من

20 ناتمام گریه کرده بود

21 همه ی عمر در پی فرصتی بود

22 که برای من در این ایوان

23 از یک صبح تا یک شب

24 گریه کند

25 شفای من

26 سالهای پیش در یک غروب پاییزی

27 در

28 خیابانی که سرانجام دانستم

29 انتها ندارد

30 گم شد

31 مادرم

32 در ایوان

33 وقوع خوشبختی را برای ما دو تن

34 من و مادرم

35 حدس زده بود

36 صدای برگ ها را شنیده بودیم

37 آمیخته به ابر بودم

38 زبانم لکنت داشت

39 قدر و منزلت اندوه را می دانستم

40 پس

41 هنگامی که گریه هم بر من عارض شد

42 قدر گریه را هم دانستم

43 همسایه ها

44 به من گفتند : اندوه به تو لطف داشته است

45 که در ماه اسفند به سراغ تو آمده است

46 تا همه‌ی ما در پاییز

47 در گل‌های داوودی غرق نشدیم

48 تند پارو بزن

49 درد می‌آید و می‌رود

50 اما

51 پاییز پشت پنجره

52 استوار ایستاده است

53 تند پارو بزن

54 تا عمر به پایان نرسیده است

55 به خانه برویم، سرد است

56 چراغ راهرو را روشن گذاشته‌ام

57 کسانی دیر آمدند چراغ را خاموش کردند

58 کاش دزد بودند

59 حالا که شب می‌شود

60 به یاد تو هستم

61 کاش

62 خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی

63 من عمری خداحافظی تو را

64 به یاد داشتم

65 پاییز پشت پنجره

66 استوار ایستاده است

67 مرا نظاره می‌کند

68 که چرا من

69 هنوز جهان را ترک نکرده‌ام

70 من که قلب فرسوده دارم

71 من که باید با قلب فرسوده

72 کم‌کم تو را فراموش کنم.

احمدرضا احمدی از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
اثر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم اشعار پراکنده 9 ام از 60 اشعار پراکنده احمدرضا احمدی می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم

شاعر شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم چه کسی است ؟

شاعر شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم احمدرضا احمدی می باشد.

شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم چیست ؟

قالب شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم اشعار پراکنده است

سبک شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم چیست ؟

سبک شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم سبک نوین است

مضمون اصلی شعر از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
احمدرضا احمدی

از تو کبریتی از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 9

اشعار پراکنده 9 ام از 60 اشعار پراکنده
بنر