حسین منزوی

حسین منزوی

حسین منزوی
حسین منزوی

حنجره ­ها، از حسین منزوی اشعار پراکنده 115

اشعار پراکنده 115 ام از 142 اشعار پراکنده

حنجره ­ها، غریبه ­اند و

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71

1 حنجره ­ها، غریبه ­اند و

2 زمزمه ­ها

3 آشنا

4 گویی همه با هم

5 از دالان­های نی پیچ رسیده­ اند

6 دودها

7 از ستون­های کوچک نور

8 شانه به شانه

9 صعود می­کنند

10 گویی همه با هم

11 از یک سینه

12 بیرون زده ­اند

13 کشیده قامت من

14 آوازی به سینه دارد

15 هم از آب و

16 هم از آتش

17 پک می­زنم

18 گل­های سرخ

19 باز

20 می­شوند

21 گرد، آن چنان که گویی

22 نقطه به نقطه

23 با ماه تمام

24 مماسش کرده ­ای

25 و گر گرفته از آتش که انگار

26 شعله به شعله

27 از تنور دوزخ

28 اقتباسش کرده­ ای

29 چهره ­ات

30 حساب آفتابگردان­ های اعصار را

31 با آفتاب

32 تسویه می­کند

33 عجیب نیست، اگر خورشید

34 جغرافیای مشرق

35 از مغرب

36 باز نشناسد

37 بی تابی­ات فریبی است

38 یا عشوه یی که

39 آفتاب مسکین را

40 در جذبه­ ی تماشایت

41 به سرسام افکنده است

42 جهان

43 بی قرار توست

44 دریغا فرهاد!

45 که در بازار

46 به چار سکه­ ی مسین

47 سودایش می­کنند و

48 در غرفه ، شاه و شیرین

49 با پوزخندی از خنجر

50 تماشایش می­کنند

51 ساده دلا فرهادا !

52 که تیشه و کوهش را

53 به فریبی

54 ستاندند و

55 نامه و خامه ­اش

56 به کف نهادند

57 ورنه

58 در شرمساری این کار و بار

59 هیچ اگر نه دیگر بار

60 فرقش را

61 به تیشه ­ای می­ شکافت

62 و آبروی عشق

63 باز می­ستاند

64 دریغا عشق!

65 بی آبرویا!

66 که چار سکه ­ی مسین در کف

67 چهره به آستین قبای ژنده می­ پوشد و

68 در هیاهوی بازار

69 با زخم خون چکانش در دل

70 از دیده ­ها،

71 گم می­شود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و

شاعر شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و چه کسی است ؟

شاعر شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و حسین منزوی می باشد.

شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و چیست ؟

قالب شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر حنجره ­ها، غریبه ­اند و چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
حسین منزوی

حنجره ­ها، از حسین منزوی اشعار پراکنده 115

اشعار پراکنده 115 ام از 142 اشعار پراکنده
بنر