چه گرمی ، چه خوبی از حسین منزوی اشعار پراکنده 72

1 چه گرمی ، چه خوبی ، شرابی ؟ چه هستی ؟

2 بهاری ؟ گلی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟

3 چه هستی که آتش به جانم کشیدی ؟

4 سرود خوشی ؟ شعر نابی ؟ چه هستی ؟

5 چه شیرین نشستی به تخت وجودم

6 خدا را ، غمی ؟ التهابی ، چه هستی ؟

7 فروغ که از چشم من می گریزی ؟

8 و یا ای همه خوب ، خوابی ؟ چه هستی ؟

9 شدم شاد تا خنده کردی به رویم

10 تو بخت منی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟

11 لب تشنه ام از تو کامی نگیرد

12 فریبی ؟ دروغی ؟ سرابی ؟ چه هستی ؟

13 تو از دختران ترنج طلایی ؟

14 و یا از پری های آبی ؟ چه هستی ؟

15 تو را از تو می پرسم ای خوب خاموش

16 چه هستی ؟ خدا را جوابی ، چه هستی ؟

17 حسین منزوی

18 عشقت آموخت به من رمز پريشاني را

19 چون نسيم از غم تو بي سر و ساماني را

20 بوي پيراهني اي باد بياور ، ور نه

21 غم يوسف بكشد ، عاشق كنعاني را

22 دور از چاك گريبان تو آموخت به من

23 گل من غنچه صفت ، سر به گريباني را

24 آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت

25 مرغ خو كرده به پرواز گلستاني را

26 ليلي من ! غم عشق تو بنازم كه كشي

27 به خيابان جنون ، قيس بياباني را

28 اينك آن طرف شقايق ، دل من مركز سوزش

29 داغ بر دل بنهد لاله ي نعماني را

30 همه ، باغ دلم آثار خزان دارد ، كو ؟

31 آن كه سامان بدهد اين همه ويراني را

32 ( اشعار حسین منزوی )