🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
نیما یوشیج

نیما یوشیج

نیما یوشیج
نیما یوشیج

ول کنید اسب مرا از نیما یوشیج اشعار پراکنده 41

اشعار پراکنده 41 ام از 53 اشعار پراکنده

ول کنید اسب مرا

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56

1 ول کنید اسب مرا

2 راه توشه ی سفرم را و نمد زینم را

3 و مرا هرزه درا،

4 که خیالی سرکش

5 به در خانه کشاندست مرا.

6 رسم از خطه ی دوری، نه دلی شاد در آن.

7 سرزمینهایی دور

8 جای آشوبگران

9 کارشان کشتن و کشتار که از هر طرف و گوشه ی آن

10 می نشاندید بهارش گل با زخم جسدهای کسان.

11 *

12 فکر می کردم در ره چه عبث

13 که ازین جای بیابان هلاک

14 می تواند گذرش باشد هر راهگذر

15 باشد او را دل فولاد اگر

16 و برد سهل نظر در بد و خوب که هست

17 و بگیرد مشکلها آسان.

18 و جهان را داند

19 جای کین و کشتار

20 و خراب و خذلان.

21 ولی اکنون به همان جای بیابان هلاک

22 بازگشت من میباید، با زیرکی من که به کار،

23 خواب پر هول و تکانی که ره آورد من از این سفرم هست هنوز

24 چشم بیدارم و هر لحظه بر آن می دوزد،

25 هستیم را همه در آتش بر پا شده اش می سوزد.

26 از برای من ویران سفر گشته مجالی دمی استادن نیست

27 منم از هر که در این ساعت غارت زده تر

28 همه چیز از کف من رفته به در

29 دل فولادم با من نیست

30 همه چیزم دل من بود و کنون می بینم

31 دل فولادم مانده در راه.

32 دل فولادم را بی شکی انداخته است

33 دست آن قوم بداندیش در آغوش بهاری که گلش گفتم از خون وز زخم.

34 وین زمان فکرم این است که در خون برادرهایم

35 ـــ ناروا در خون پیچان

36 بی گنه غلتان در خون ـــ

37 دل فولادم را زنگ کند دیگرگون.

38 آسمان یکریز می بارد

39 روی بندرگاه.

40 روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه

41 روی « آیش» ها که « شاخاک» خوشه اش را می دواند.

42 روی نوغانخانه، روی پل ـــ که در سر تا سرش امشب

43 مثل اینکه ضرب می گیرند ـــ یا آنجاکسی غمناک می خواند.

44 همچنین بر روی بالاخانه ی من (مرد ماهیگیر مسکینی

45 که او را میشناسی)

46 خالی افتاده است اما خانه ی همسایه ی من دیرگاهیست.

47 ای رفیق من، که ازین بندر دلتنگ روی حرف من با تست

48 و عروق زخمدار من ازین حرفم که با تو در میان می آید از درد درون

49 خالی است.

50 و درون دردناک من ز دیگر گونه زخم من می آید پر!

51 هیچ آوایی نمی آید از آن مردی که در آن پنجره هر روز

52 چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی.

53 وه!چه سنگین است با آدمکشی (با هر دمی رؤیای جنگ) این زندگانی.

54 بچه ها، زنها،

55 مردها، آنها که در خانه بودند،

56 دوست با من، آشنا با من درین ساعت سراسر کشته گشتند.

نیما یوشیج از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
اثر ول کنید اسب مرا اشعار پراکنده 41 ام از 53 اشعار پراکنده نیما یوشیج می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر ول کنید اسب مرا

شاعر شعر ول کنید اسب مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر ول کنید اسب مرا نیما یوشیج می باشد.

شعر ول کنید اسب مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر ول کنید اسب مرا چیست ؟

قالب شعر ول کنید اسب مرا اشعار پراکنده است

سبک شعر ول کنید اسب مرا چیست ؟

سبک شعر ول کنید اسب مرا سبک نوین است

مضمون اصلی شعر ول کنید اسب مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی نامشخص قرار دارد و مضمون اصلی آن نامشخص است.
نیما یوشیج

ول کنید اسب مرا از نیما یوشیج اشعار پراکنده 41

اشعار پراکنده 41 ام از 53 اشعار پراکنده
بنر