وقتی که پرده از حسین منزوی اشعار پراکنده 107

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

وقتی که پرده را

1 وقتی که پرده را

2 یک سو زدی

3 در باغ­های چینی

4 گل­ها

5 میان جرم و جوانه

6 و در گلوی مرغ­های لعابی

7 نت­های بغض کرده

8 در نیمه راه ترس و ترانه

9 باز ایستاده بودند

10 از رف

11 برداشتی مرا

12 با آستین

13 از چهره­ام غبار گرفتی

14 و پشت پنجره

15 بر کاشی ­ام نهادی

16 تا وقت در رسد

17 از صبح ناب

18 پر شده­ام

19 در من

20 یک جرعه آفتاب

21 نمی­نوشی؟

22 فردا

23 چقدر

24 دور است

25 انگار این مسافر

26 باید

27 یک دوره­ی تمام تاریخی را

28 طی کند

29 با قطب یخ ببندد

30 و روی کوهه­ ی جریانی دریایی

31 تا آب­های گرم براند

32 و یک شکاف تازه­ ی غول­ آسا را

33 از استوای خاک

34 بینبارد

35 تا تنگه­ ی میان دو دل

36 تا ترعه­ ی میان دو دریا

37 فردا

38 چقدر

39 دور است!

40 ساعت میان کندن و

41 آکندن

42 از کار مانده است

43 دیوار

44 با شتاب

45 ترک می­خورد

46 خاک پناه بخش

47 در زیر زانوانم

48 می ­لرزد

49 اندیشه ­ی گریز ندارم

50 آوار هم

51 به تجربه

52 می­ارزد

53 تیغی برهنه داشت

54 صدایت

55 فواره­ یی که یک سر و گردن

56 از دارها بلندتر

57 می­خواند

58 وقتی بلند خواند

59 که تیغ ه­ی عتیق

60 فرود

61 آمد

62 آن گاه

63 گهواره ­های کهنه را

64 در گورهای تازه

65 تکان دادی

66 و همزمان

67 پروانه را

68 از پیله­اش

69 پراندی

70 تا ترمه­ های باران خورده را

71 بر شاخه ­ی گوزن

72 بیاویزد

73 مشقم کن

74 وقتی که عشق را

75 زیبا

76 بنویسی

77 فرقی نمی­کند که قلم

78 از ساقه های نیلوفر باشد

79 یا از پر کبوتر

80 این جام را به یاد تو می­نوشم

81 ای مرد دربه ­در!

82 که در هزار میکده­ ی تاریخ

83 پیمانه برگرفتی، اما

84 هربار،

85 هشیار،

86 بازگشتی

87 با بردگان در اهرام

88 سنگ ستم به دوش کشیدی

89 با حاجیان در احرام

90 آیینه ­یی به دست گرفتی

91 و گرد خویشتن، چرخیدی

92 با مادر پریشان

93 بین صفا و مروه

94 دویدی

95 اما به چشمه­ات نرسیدی

96 شخم کویر

97 با دست­های خونین آیا

98 رمزش همین نبود که می­خواستی

99 هم آب جست و جو بکنی

100 هم تشنگی را دست آری؟

101 ·

102 ·

103 پیمانه ­ی تهی

104 انگار

105 بیشتر

106 مستت می­کرد

107 ای دستیار «ابراهیم»

108 در برکشیدن سنگ

109 از خاک

110 مانند یک نشانی

111 یک پیغام

112 با ساکنان افلاک ـ

113 ای همدم «ابوذر»

114 در تبعید

115 همراه حُجر کندی

116 در کند و بند و زنجیر

117 و در تمام لحظه­ ها،

118 با تردید!

119 ای مرد دربه­ در!

120 که مثل ماه منقش،

121 همواره

122 دل را دو نیمه کردی

123 با نیمه­ یی کنار موسا

124 از نیل رد شدی

125 با نیمه­ یی کنار «فرعون»

126 در آب غوطه خوردی

127 آیا اگر یهودا نبود

128 افسانه­ ی «مسیحا»

129 کامل

130 بود؟

131 پیمانه­ ات

132 که از شک

133 پر شد

134 این بار آفتاب

135 سیب دو پاره­ یی بود

136 که پاره پاره

137 از شرق و غرب

138 طالع می­شد

139 و با صلات ظهر

140 در نیمه ­ی بلندتر آسمان

141 به هم

142 می­رسید

143 «کامو» کنار نیما،

144 «سقراط» نزد «خیام»

145 و «نیچه » پیش «زرتشت»

146 شاید،

147 ای مرد دربه­ در!

148 شک، ابتدای پرسش

149 و پرسش ابتدای رسیدن

150 بود

151 شاید،

152 ولی

153 چگونه

154 بگویم

155 آن تیغ آبداری

156 که مرکب تو را

157 در نیمه راه، پی کرد

158 از آستین شک بود؟

159 یا در کف یقین؟

160 این جام را به یاد تو می­نوشم

161 گیرم که چهره­ ات

162 زان سوی مه

163 به خوبی

164 پیدا نیست

165 اما مگر

166 این چهره با تمام پریشانی،

167 زیبا نیست؟

168 آیا نیست؟

169 این سرنوشت ماست

170 می­ بینی؟

171 من هم به شک

172 به پرسش …

173 اکنون به راستی

174 ای یار!

175 ای برادر!

176 ای مرد دربه­ در!

177 معراج؟

178 یا

179 هبوط؟

180 پرواز؟

181 یا

182 سقوط؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر