-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بشنو اکنون که زیر زخم تبر
2 این درخت جوان
3 چه میگوید:
4 هر نهالی که برکنند،
5 به جاش
6 جنگلی سرکشیده ، میروید
7 های جلاد سروهای جوان!
8 ای رفیق همیشه ی تیشه!
9 باش تا برکنیم ات از ریشه!
10 شب بی حصار و عریان
11 دشمن به چار سویش
12 و هر شهاب ناگاه
13 تیری است در گلویش
14 مرگی است خواب بر همه آوار
15 تنها به خیره بیدار
16 چشم من است و شب که نمیخوابد
17 ما
18 مانده ایم و
19 ماه نمیتابد
20 …
21 هولی است با ستاره ی لرزان
22 ـ تنها چراغ این شب بیروزن ـ
23 و وحشتی است با عشق
24 ـ تنها چراغواره ی جان من ـ
25 بادی غریب می وزد
26 آیا
27 ـ دیوی ملول آه کشیده است؟
28 من ایستاده ام که برآید ماه
29 شب با من ایستاده پریشان
30 اما کمند کینه وری امشب
31 ماه مرا
32 به چاه کشیده است
33 شعری نوشت عاشق:
34 «کان سیبهای راه به پرهیز بسته را
35 در سایه سار زلف تو می پروری هنوز»
36 معشوق خواند و پرسید:
37 تو سیب خوردهای هیچ
38 عاشق نوشت : نه !
39 یعنی که از تو، از تو چه پنهان
40 ای باغبان باغ بهشت ! ای یار!
41 من سیب خورده ام اما،
42 سیب بهشت ، نه !
43 خورشید را نه بار چرخاندند
44 و کوفتندش
45 بر
46 سر من
47 ….
48 از سوی جنگل گردبادی
49 سرخ و سیاه و سوکوار آمد
50 و خاک در چشم جهان پاشید
51 می گفت:
52 جنگل
53 خوابش آشفته
54 از قارقار شوم زاغان هراسان
55 و از تقاتق مسلسل بود
56 و آن برگ
57 که صبح پایان را
58 به چشم عاشقان
59 پاشید
60 وز خون جوشان تو
61 رنگین شد
62 زبان سرخ جنگل بود
63 می گفت:
64 جنگل پر از مرد و مترسک بود
65 غربال میکردند
66 سرب گدازان را مترسکها
67 و سینه ی مردان مشبک بود
68 دور میشوم
69 پل نگاه میکند مرا
70 پل مسافران بی شمار دیده است
71 مثل من عابران خسته را
72 پل هزارها هزار دیده است
73 پشت سر نگاه میکنم
74 پل به جانب افق نگاه میکند:
75 شاید آن مسافر بزرگ!
76 £
77 گردشی در امتداد بستر قدیم رود
78 با سکون آبهای مرده و
79 صبوری بزرگ پل
80 آه ! … من دلم برای رودها
81 ـ مسافران جاودانه ـ
82 لک زده است
83 مثل سیب سرخ قصه ها
84 عشق را
85 از میان
86 دو نیمه
87 میکنیم
88 نیمه یی از آن برای تو
89 نیمه ی دگر برای من
90 بعد …
91 نیمه ها هم از میان ، دو پاره میشوند
92 پاره یی از آن برای روح
93 پاره ی دگر
94 برای تن