-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل من ! باز مثل سابق باش
2 با همان شور و حال عاشق باش
3 مهر می ورز و دم غنیمت دان
4 عشق می باز و با دقایق باش
5 بشکند تا که کاسه ات را عشق
6 از میان همه تو لایق باش
7 خواستی عقل هم اگر باشی
8 عقل سرخ گل شقایق باش
9 شور گرداب و کشتی سنگین ؟
10 نه اگر تخته پاره قایق باش
11 بار پارو و لنگر و سکان
12 بفکن و دور از این علایق باش
13 هیچ باد مخالف اینجا نیست
14 با همه بادها موافق باش
15 حسین منزوی
16 محبوب من ! بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم
17 بر داربستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم
18 سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازد
19 لحن همایون تو می اید برون از ضرب و آهنگم
20 تو جرأت رو کردن خود را به من بخشیده ای ورنه
21 ایینه ای پنهان درون خویشتن از وحشت سنگم
22 صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشد
23 با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
24 حود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اما
25 توفان جدا می افکند با یک نهیب از تو به فرسنگم
26 در اشک و در لبخند و سوک و سور رنگ اصلی ام عشق است
27 من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است بیرنگم
28 از وقت و روز و فصل عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
29 و بی تو من مانند عصر جمعه ی پاییز دلتنگم
30 حسین منزوی
31 پیشواز کن شاعر با غزل که یار آمد
32 بسته بار گل بر گل عشق با قطار آمد
33 یک دو روز فرصت بود تارسیدن پاییز
34 که به رغم هر تقویم باز هم بهار آمد
35 دانه ای که چندین سال پیش از این به دل کشتم
36 نیش زد سپس بالید عاقبت به بار آمد
37 یک نفر گرفت از منعشق و شعر را . انگار
38 سکه های نارایج باز هم به کار آمد
39 او امید بود امات بیم نیز با او بود
40 مثل نور با ظلمت ماه شب سوار آمد
41 تا محاق کی دزدد بار دیگرش ، حالی
42 آن شهاب سرگردان باز بر مدار آمد
43 با رضایتی در خور از تسلط تقدیر
44 گرچه هم شکایت ور هم شکسته وار آمد
45 او تمام ارزش هاست خود یرای من . با او
46 باز هم به فصل عشق اصل اعتبار آمد
47 با زلالی اش سرزد ازکدورتی کهنه
48 صبح هایم اوست گرچه از غبار آمد
49 حسین منزوی