تیغی برهنه از حسین منزوی اشعار پراکنده 110

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

تیغی برهنه داشت

1 تیغی برهنه داشت

2 صدایت

3 فواره­ یی که یک سر و گردن

4 از دارها بلندتر

5 می­خواند

6 وقتی بلند خواند

7 که تیغ ه­ی عتیق

8 فرود

9 آمد

10 آن گاه

11 گهواره ­های کهنه را

12 در گورهای تازه

13 تکان دادی

14 و همزمان

15 پروانه را

16 از پیله­اش

17 پراندی

18 تا ترمه­ های باران خورده را

19 بر شاخه ­ی گوزن

20 بیاویزد

21 مشقم کن

22 وقتی که عشق را

23 زیبا

24 بنویسی

25 فرقی نمی­کند که قلم

26 از ساقه های نیلوفر باشد

27 یا از پر کبوتر

28 این جام را به یاد تو می­نوشم

29 ای مرد دربه ­در!

30 که در هزار میکده­ ی تاریخ

31 پیمانه برگرفتی، اما

32 هربار،

33 هشیار،

34 بازگشتی

35 با بردگان در اهرام

36 سنگ ستم به دوش کشیدی

37 با حاجیان در احرام

38 آیینه ­یی به دست گرفتی

39 و گرد خویشتن، چرخیدی

40 با مادر پریشان

41 بین صفا و مروه

42 دویدی

43 اما به چشمه­ات نرسیدی

44 شخم کویر

45 با دست­های خونین آیا

46 رمزش همین نبود که می­خواستی

47 هم آب جست و جو بکنی

48 هم تشنگی را دست آری؟

49 ·

50 ·

51 پیمانه ­ی تهی

52 انگار

53 بیشتر

54 مستت می­کرد

55 ای دستیار «ابراهیم»

56 در برکشیدن سنگ

57 از خاک

58 مانند یک نشانی

59 یک پیغام

60 با ساکنان افلاک ـ

61 ای همدم «ابوذر»

62 در تبعید

63 همراه حُجر کندی

64 در کند و بند و زنجیر

65 و در تمام لحظه­ ها،

66 با تردید!

67 ای مرد دربه­ در!

68 که مثل ماه منقش،

69 همواره

70 دل را دو نیمه کردی

71 با نیمه­ یی کنار موسا

72 از نیل رد شدی

73 با نیمه­ یی کنار «فرعون»

74 در آب غوطه خوردی

75 آیا اگر یهودا نبود

76 افسانه­ ی «مسیحا»

77 کامل

78 بود؟

79 پیمانه­ ات

80 که از شک

81 پر شد

82 این بار آفتاب

83 سیب دو پاره­ یی بود

84 که پاره پاره

85 از شرق و غرب

86 طالع می­شد

87 و با صلات ظهر

88 در نیمه ­ی بلندتر آسمان

89 به هم

90 می­رسید

91 «کامو» کنار نیما،

92 «سقراط» نزد «خیام»

93 و «نیچه » پیش «زرتشت»

94 شاید،

95 ای مرد دربه­ در!

96 شک، ابتدای پرسش

97 و پرسش ابتدای رسیدن

98 بود

99 شاید،

100 ولی

101 چگونه

102 بگویم

103 آن تیغ آبداری

104 که مرکب تو را

105 در نیمه راه، پی کرد

106 از آستین شک بود؟

107 یا در کف یقین؟

108 این جام را به یاد تو می­نوشم

109 گیرم که چهره­ ات

110 زان سوی مه

111 به خوبی

112 پیدا نیست

113 اما مگر

114 این چهره با تمام پریشانی،

115 زیبا نیست؟

116 آیا نیست؟

117 این سرنوشت ماست

118 می­ بینی؟

119 من هم به شک

120 به پرسش …

121 اکنون به راستی

122 ای یار!

123 ای برادر!

124 ای مرد دربه­ در!

125 معراج؟

126 یا

127 هبوط؟

128 پرواز؟

129 یا

130 سقوط؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر