ای بی تو من خراب از نصرت رحمانی اشعار پراکنده 20

نصرت رحمانی

آثار نصرت رحمانی

نصرت رحمانی

ای بی تو من خراب

1 ای بی تو من خراب

2 شب بی تو خسته است

3 ای بی تو من سراب

4 دیگر شتاب توان را شکسته است

5 در من ، منی بپاست

6 اما نرفته دلشده ای در عمیق خواب

7 جدایی چه خیمه ای

8 در هشر بسته است

9 اما نرفته دلشده ای در عمیق خواب

10 ای دیده ات شراب

11 جرعه نگاهی

12 ای بی تو دل خراب ، تباهی

13 در کنه من غم تو در این پر ستوه شب

14 پرواز می کند

15 در این شکسته شب چه سیاهی گرفته لرد

16 ای بی تو من خراب خرابی

17 دستان باد

18 دیوارهای جدایی کشیده اند

19 در روی خاک

20 این ظلم نیست

21 ای بی تو من خراب

22 ای بی تو من خراب

23 شب بی تو خسته است

24 من بی تو خسته ام

25 و جدایان

26 در هم شکسته اند

27 ای بی تو

28 ای سراب

29 نصرت رحمانی

30 ای دوست

31 درازنای شب اندوهان را

32 از من بپرس

33 که در کوچه ی عاشقان تا سحرگاه

34 رقصیده ام

35 و طول راه جدایی را

36 از شیون عبث گامهای من

37 بر سنگ فرش حوصله ی راه.

38 که همپای بادها

39 در شهر و کوه و دشت

40 به دنبال بوی تو

41 گردیده ام

42 و ساعت خود را

43 با کهنه ساعت متروک برج شهر

44 میزان نموده ام!

45 ای نازنین

46 اندوه اگر که پنجه به قلبت زد

47 تاری ز موی سپیدم

48 در عود سوز بیفکن

49 تا عشق را بر آستانه ی درگاه بنگری

50 همرهم ، هم قصه ام هر سرزمینی دوزخیست

51 تیره و دم کرده چون آغوش خورشید سیاه

52 در رگ هر کوچه ای ماسیده خون عابری

53 بر سر هر چارسو خشکیده فانوس نگاه

54 هم رهم پایان هر ره باز راه دیگریست

55 روی پیشانی هر ره سرنوشتی خفته است

56 جای پای رهرویی بر خک جستم رهرویی

57 سرنوشتی را ز چشم رهروی بنهفته است

58 هم رهم پایان ره باز آغاز رهیست

59 تا نمیرد لحظه ای کی لحظه ی گردد پدید ؟

60 مرگ پایان کی پذیرد ، مرگ شعر زندگیست

61 تانمیرد ظلمت شب کی دمد صبح سپید ؟

62 هم رهم بیهوده می گردی به دنبال بهشت

63 آرزوی مرده ای در سینه ات پر می زند

64 گر به کوه قاف هم پارا نهی بینی دریغ

65 بال از اندوه خود سیمرغ بر سر می زند

66 بس عبث می گردی ای هم درد ، درمان نیست ، نیست

67 آسمان آبیست ، آبی هر دیاری پا کشی

68 بس عبث می پویی ای رهرو که ره گم کرده ای

69 گر تن خود از زمین بر آسمان بالا کشی

70 هم رهم باز ای و ره از عابری گم راه پرس

71 تا بدانی سرزمین آرزوهایت کجاست

72 زود بازآ دیگری ترسم که ویرانش کند

73 سرزمین تو دل دیوانه ی رسوای ماست

74 ((نصرت رحمانی))

75 با هر که دوست می شوم احساس می کنم

76 آنقدر دوست بوده ایم که دیگر

77 وقت خیانت است

78 انبوه غم ، حریم و حرمت خود را

79 از دست داده است

80 دیریست هیچ کار ندارم

81 مانند یک وزیر

82 وقتی که هیچ کار نداری

83 تو هیچ کاره ای

84 من هیچ کاره ام ، یعنی که شاعرم

85 گیرم از این کنایه هیچ نفهمی

86 این روزها اینگونه ام

87 فرهادواره ای که تیشه خود را گم کرده است

88 آغاز انهدام چنین است

89 اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان

90 یاران وقتی صدای حادثه خوابید

91 بر سنگ گور من بنویسید

92 یک جنگجو که نجنگید

93 اما شکست خورد

94 نصرت رحمانی

95 او یک نگاه داشت

96 به صد چشم می نهاد

97 او یک ترانه داشت

98 به صد گوش می سرود

99 من صد ترانه خواندم و

100 نشنود هیچکس

101 من صد نگاه داشتم و

102 دیده ای نبود

103 سبو بشکست ، ساقی ! همتی از غصه می میریم

104 شکسته تیله ها را بر لبم کش تا سحر گردد

105 در میخانه را قفلی بزن ترسم که ولگردی

106 ز درد آتشین زخم خبر گردد

107 خبر گردد

108 به پیراهن بپوشان روزن میخانه را ساقی

109 که چشم هرزه گردان هم نبیند ماجرایم را

110 به خویشم اعتباری نیست ، گیسو را ببر ساقی

111 و با آن کوششی کن تا ببندی دست و پایم را

112 ز خون سینه ام ، ساقی ! بکش نقش زنی بی سر

113 به روی آن خم خالی که پای آنستون مانده

114 به زیر طرح آن بنویس با یک خط ناخوانا

115 به راه دشمنی مانده ز راه دوستی رانده

116 و دندانهای من سوراخ کن با مته ی چشمت

117 نخی بر آن بکش ، وردی بخوان آویز بر سینه

118 که گر آزاده ای پرسید روزی : پس چه شد شاعر

119 نگوید : مرد از حسرت بگوید : مرد از کینه

120 ((نصرت رحمانی))

121 هرگز نمی توان

122 گل زخم های خاطره ای را ز قلب کَند

123 که در این سیاه قرن

124 بی قلب زیستن

125 آسان تر است ز بی زخم زیستن

126 قرنی که قلب هر انسان

127 چندیدن هزار بار

128 کوچکتر است

129 از زخم های مزمن و رنجی که می کشد

130 شیرین

131 سوگلی عشق

132 بالا بلند

133 گیسو کمند

134 از لابلای جنگل مژگانم

135 از ماورای منشورهای سرشکم

136 رنگین‌کمان مرمر عریانت

137 تطهیر می‌کند ، امواج چشمه را

138 شیرین

139 جام شرابِ پیر

140 ای طاقه‌ی حریر

141 این چشمه‌سار ، راهی دراز بُریده

142 از شیب تا نشیب پریده

143 تا مرمر بدنت را در بازوان تشنه کشیده

144 قلبش با قلب تیشه‌ی فرهاد ، بی‌شکیب تپیده

145 بنگر به چشمه‌سار

146 فریاد آتش است

147 خون خورده تیشه‌ای

148 با صخره‌های سخت به حال نیایش است

149 زیباییت مدام به حد ستایش است

150 از قطره تا حباب

151 از برکه تا سراب

152 خواهان خواهش است

153 چون بیستون که زیر تیشه‌ی فرهاد

154 در کار کاهش است شیرین

155 قفل طلایی

156 ای بازتاب رهایی

157 جام چهل کلید بخت‌گشایی

158 زیبایی‌ات

159 در تاب نظم نظامی نیست

160 در اعتبار حرمت زیبایی‌ات کلامی نیست

161 سرخ لبت آویزبند هیچ پیامی نیست

162 شیرین

163 ای لای‌لای باد

164 آوازهای تیشه‌ی فرهاد

165 راه گریز نیست

166 جای ستیز نیست

167 مشکن مرا

168 هشدار . . . هان

169 پرویز تاجدار

170 تیرش گذشت از چله‌ی کمان

171 اما صدای شیهه شبدیز

172 رعد است و برق بر تار و پود خرمن رویایم

173 ای نازنین‌ترین

174 در کار مرگ نیز شکیبایم

175 ای‌ وای من

176 ای‌ وای

177 وای به شب‌هایم

178 شیرین

179 عشق است و زخم

180 زخم است و خون

181 خونآبه و جنون

182 دیگر نه کوه مانده نه اندوه

183 دیگر نه عشق مانده و نه مرگ پُر شُکوه

184 دیگر نه بیستونی و نه لذتِ ستوه

185 شیرین

186 وقتی دلی نمانده برای عشق

187 با من بگوی

188 بر فرق خود بکوب گُل‌تاج تیشه را

189 اینک منم

190 فرهاد کوهکن

191 فواره‌ای بلند

192 و رنگین‌کمان نور

193 نصرت رحمانی

194 من خسته نیستم

195 دیریست خستگی‌ام

196 تعویض گشته است به درهم‌شکستگی

197 من خسته نیستم

198 درهم‌شکسته‌ام

199 این خود امید بزرگی نیست ؟

200 نصرت رحمانی

201 آسان گریز من که زدامم رهید ورفت

202 از این دل شکسته ندانم چه دید ورفت

203 پیچیدمش به پای تن خسته را چو خار

204 چون سیل کند خار وبه صحرا دوید ورفت

205 گشتم چو آبگینه حبابی به روی آب

206 بادی شد ووزید ودلم را درید ورفت

207 او مرغ بال بسته ی من بود وای دریغ

208 با بال بسته از لب بامم پرید ورفت

209 بردامنش سرشک وبه لب بوسه ریختم

210 خندید وگریه کرد وچو آهو رمید ورفت

211 شعرش به ره نهادم وگفتم که شعر دام

212 رقصید روی دامم ودامن کشید ورفت

213 بویم نکرد ویک طرف افکند ودور شد

214 ای باغبان نخواست مرا،از چه چید ورفت

215 آری شهاب دلکش شب های جاودان

216 یک دم به شام تیره ی نصرت دمید ورفت

217 نصرت رحمانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر