حسین منزوی

حسین منزوی

حسین منزوی
حسین منزوی

اگر باشی محبت از حسین منزوی اشعار پراکنده 85

اشعار پراکنده 85 ام از 142 اشعار پراکنده

اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49

1 اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

2 زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت

3 دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی

4 دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

5 درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد

6 که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

7 دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد

8 کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت

9 بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم

10 از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

11 من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری

12 که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

13 تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم

14 بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت

15 جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو

16 به چشم خسته‌ام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت

17 حسین منزوی

18 از زیستن بی تو مگو زیستن این نیست

19 ورهست به زعم تو به تعبیر من این نیست

20 از بویش اگر چشم دلم را نگشاید

21 یکباره کفن باد به تن پیرهن این نیست

22 یک چشم به گردابت و یک چشم به ساحل

23 گیرم که دل اینست به دریا زدن این نیست

24 تو یک تن و من یک تن از این رابطه چیزی

25 عشق است ولی قصه ی یک جان دو تن این نیست

26 عطری است در این سفره ی نگشوده هم اما

27 حون دل آهوی ختا و ختن این نیست

28 سخت است که بر کوه زند تیشه هم اما

29 بر سر نزند تیشه اگر کوهکن این نیست

30 یک پرتو از آن تافته در چشم تو اما

31 خورشید من – آن یکتنه صد شب شکن – این نیست

32 زن اسوه ی عشق است و خطر پیشه چنان ویس

33 لیلای هراسنده ! نه ، تمثیل زن این نیست

34 حسین منزوی

35 دلخوشم با کاشتن هر چند با آن داشتن نیست

36 گرچه بی برداشت کارم جز به خیره کاشتن نیست

37 سرخوش از آواز مستان در زمستانم که قصدم

38 لانه را مانند مور از دانه ها انباشتن نیست

39 حرص محصولی ندارم مزرع عمر است و اینجا

40 در نهایت نیز با هر کاشتن برداشتن نیست

41 سخت می گیرد جهان بر سختکوشان و از آنروز

42 چاره ی آزاده ماندن غیر سهل انگشاتن نیست

43 گر به خاک افتم چو شب پایان چه باک از آنکه کارم

44 چون مترسک قامت بی قامتی افراشتن نیست

45 از تو دل کندن نمی دانم که چون دامن ز عشق است

46 چاره دست همتم را جز فرونگذاشتن نیست

47 سر به سجده می گذارم با جبین منکسر هم

48 در نماز ما شکستن هست اگر نگزاشتن نیست

49 حسین منزوی

شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

شاعر شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت چه کسی است ؟

شاعر شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت حسین منزوی می باشد.

شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت چیست ؟

قالب شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت اشعار پراکنده است

سبک شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت چیست ؟

سبک شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت سبک نوین است

مضمون اصلی شعر اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
حسین منزوی

اگر باشی محبت از حسین منزوی اشعار پراکنده 85

اشعار پراکنده 85 ام از 142 اشعار پراکنده
بنر