اي گيسوان رهاي از حسین منزوی اشعار پراکنده 71

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

اي گيسوان رهاي تو از آبشاران رهاتر

1 اي گيسوان رهاي تو از آبشاران رهاتر

2 چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر

3 با تو براي چه از غربت دست هايم بگويم ؟

4 اي دوست ! اي از غم غربت من به من آشناتر

5 من با تو از هيچ ،‌ از هيچ توفان هراسي ندارم

6 اي ناخداي وجود من ! اي از خدايان خداتر!

7 اي مرمر سينه ي تو در آن طرفه پيراهن سبز

8 از خرمن ياس ،‌ در بستر سبزه ها دلرباتر

9 اي خنده هاي زلال تو در گوش ذرات جانم

10 از ريزش مي به جام آسماني تر و خوش صداتر

11 بگذار راز دلم را بداني : تو را دوست دارم

12 اي با من از رازهايم صميمي تر و بي رياتر

13 آري تو را دوست دارم ،‌وگر اين سخن باورت نيست

14 اينك نگاه ستايشگرم از زبانم رساتر

15 حسین منزوی

16 چه گرمی ، چه خوبی ، شرابی ؟ چه هستی ؟

17 بهاری ؟ گلی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟

18 چه هستی که آتش به جانم کشیدی ؟

19 سرود خوشی ؟ شعر نابی ؟ چه هستی ؟

20 چه شیرین نشستی به تخت وجودم

21 خدا را ، غمی ؟ التهابی ، چه هستی ؟

22 فروغ که از چشم من می گریزی ؟

23 و یا ای همه خوب ، خوابی ؟ چه هستی ؟

24 شدم شاد تا خنده کردی به رویم

25 تو بخت منی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟

26 لب تشنه ام از تو کامی نگیرد

27 فریبی ؟ دروغی ؟ سرابی ؟ چه هستی ؟

28 تو از دختران ترنج طلایی ؟

29 و یا از پری های آبی ؟ چه هستی ؟

30 تو را از تو می پرسم ای خوب خاموش

31 چه هستی ؟ خدا را جوابی ، چه هستی ؟

32 حسین منزوی

33 عشقت آموخت به من رمز پريشاني را

34 چون نسيم از غم تو بي سر و ساماني را

35 بوي پيراهني اي باد بياور ، ور نه

36 غم يوسف بكشد ، عاشق كنعاني را

37 دور از چاك گريبان تو آموخت به من

38 گل من غنچه صفت ، سر به گريباني را

39 آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت

40 مرغ خو كرده به پرواز گلستاني را

41 ليلي من ! غم عشق تو بنازم كه كشي

42 به خيابان جنون ، قيس بياباني را

43 اينك آن طرف شقايق ، دل من مركز سوزش

44 داغ بر دل بنهد لاله ي نعماني را

45 همه ، باغ دلم آثار خزان دارد ، كو ؟

46 آن كه سامان بدهد اين همه ويراني را

47 ( اشعار حسین منزوی )

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر