ساعت میان کندن از حسین منزوی اشعار پراکنده 109

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

ساعت میان کندن و

1 ساعت میان کندن و

2 آکندن

3 از کار مانده است

4 دیوار

5 با شتاب

6 ترک می­خورد

7 خاک پناه بخش

8 در زیر زانوانم

9 می ­لرزد

10 اندیشه ­ی گریز ندارم

11 آوار هم

12 به تجربه

13 می­ارزد

14 تیغی برهنه داشت

15 صدایت

16 فواره­ یی که یک سر و گردن

17 از دارها بلندتر

18 می­خواند

19 وقتی بلند خواند

20 که تیغ ه­ی عتیق

21 فرود

22 آمد

23 آن گاه

24 گهواره ­های کهنه را

25 در گورهای تازه

26 تکان دادی

27 و همزمان

28 پروانه را

29 از پیله­اش

30 پراندی

31 تا ترمه­ های باران خورده را

32 بر شاخه ­ی گوزن

33 بیاویزد

34 مشقم کن

35 وقتی که عشق را

36 زیبا

37 بنویسی

38 فرقی نمی­کند که قلم

39 از ساقه های نیلوفر باشد

40 یا از پر کبوتر

41 این جام را به یاد تو می­نوشم

42 ای مرد دربه ­در!

43 که در هزار میکده­ ی تاریخ

44 پیمانه برگرفتی، اما

45 هربار،

46 هشیار،

47 بازگشتی

48 با بردگان در اهرام

49 سنگ ستم به دوش کشیدی

50 با حاجیان در احرام

51 آیینه ­یی به دست گرفتی

52 و گرد خویشتن، چرخیدی

53 با مادر پریشان

54 بین صفا و مروه

55 دویدی

56 اما به چشمه­ات نرسیدی

57 شخم کویر

58 با دست­های خونین آیا

59 رمزش همین نبود که می­خواستی

60 هم آب جست و جو بکنی

61 هم تشنگی را دست آری؟

62 ·

63 ·

64 پیمانه ­ی تهی

65 انگار

66 بیشتر

67 مستت می­کرد

68 ای دستیار «ابراهیم»

69 در برکشیدن سنگ

70 از خاک

71 مانند یک نشانی

72 یک پیغام

73 با ساکنان افلاک ـ

74 ای همدم «ابوذر»

75 در تبعید

76 همراه حُجر کندی

77 در کند و بند و زنجیر

78 و در تمام لحظه­ ها،

79 با تردید!

80 ای مرد دربه­ در!

81 که مثل ماه منقش،

82 همواره

83 دل را دو نیمه کردی

84 با نیمه­ یی کنار موسا

85 از نیل رد شدی

86 با نیمه­ یی کنار «فرعون»

87 در آب غوطه خوردی

88 آیا اگر یهودا نبود

89 افسانه­ ی «مسیحا»

90 کامل

91 بود؟

92 پیمانه­ ات

93 که از شک

94 پر شد

95 این بار آفتاب

96 سیب دو پاره­ یی بود

97 که پاره پاره

98 از شرق و غرب

99 طالع می­شد

100 و با صلات ظهر

101 در نیمه ­ی بلندتر آسمان

102 به هم

103 می­رسید

104 «کامو» کنار نیما،

105 «سقراط» نزد «خیام»

106 و «نیچه » پیش «زرتشت»

107 شاید،

108 ای مرد دربه­ در!

109 شک، ابتدای پرسش

110 و پرسش ابتدای رسیدن

111 بود

112 شاید،

113 ولی

114 چگونه

115 بگویم

116 آن تیغ آبداری

117 که مرکب تو را

118 در نیمه راه، پی کرد

119 از آستین شک بود؟

120 یا در کف یقین؟

121 این جام را به یاد تو می­نوشم

122 گیرم که چهره­ ات

123 زان سوی مه

124 به خوبی

125 پیدا نیست

126 اما مگر

127 این چهره با تمام پریشانی،

128 زیبا نیست؟

129 آیا نیست؟

130 این سرنوشت ماست

131 می­ بینی؟

132 من هم به شک

133 به پرسش …

134 اکنون به راستی

135 ای یار!

136 ای برادر!

137 ای مرد دربه­ در!

138 معراج؟

139 یا

140 هبوط؟

141 پرواز؟

142 یا

143 سقوط؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر