آن شب ، زمین از نادر نادرپور اشعار پراکنده 107

نادر نادرپور

آثار نادر نادرپور

نادر نادرپور

آن شب ، زمین سوخته می نوشید

1 آن شب ، زمین سوخته می نوشید

2 آب از گلوی تشنه ی نودانها

3 وز کوچه ها به گوش نمی آمد

4 جز هایهای زاری بارانها

5 بر لوح آسمان مسین می ریخت

6 طرح کلاغ پر زده ای از بام

7 پلک ستاره ها همه بر هم بود

8 چشم سیاه پنجره ها ، آرام

9 من در اتاق کوچک او بودم

10 بر گردنم حمایل بازویش

11 در هر نفس ، مشام مرا می سوخت

12 عطر بهار تازه ی گیسویش

13 آن شب ، دلی گرفته تر از شب داشت

14 چشمش در آرزوی چراغی بود

15 آن شب ، نسیم بی سر و سامان را

16 گویی ز عشق رفته ، سراغی بود

17 بر شیشه های پنجره می لغزید

18 رگبار قطره های گل اندوده

19 بر شیشه های دیده ی او می ریخت

20 باران اشک های غم آلوده

21 می خواند و می گریست به دلتنگی

22 وز آنچه کرده بود ، پشیمان بود

23 از نیش یادها جگرش می سوخت

24 وین درد را نه چاره ، نه درمان بود

25 س امشب دلم گرفته تر از ابر است

26 چشمم در آرزوی چراغی نیست

27 دانم که در چنین شب نافرجام

28 کس را از آنکه رفته ، سراغی نیست

29 در این اتاق کوچک دربسته

30 می افشرم به سینه خیالش را

31 بیهوده در دلی که پشیمان است

32 می پروردم امید وصالش را

33 امشب ، زمین سوخته می نوشد

34 آب از گلوی تشنه ی نودانها

35 وز کوچه ها به گوش نمی اید

36 جز هایهای زاری بارانها

37 (اشعار نادر نادرپور)

38 پای به زنجیر بسته زخمی پیرم

39 کاین همه درد مرا امید دوا نیست

40 مرهم زخمم که چون شکاف درخت است

41 جز مس جوشان آفتاب خدا نیست

42 نشتر خونریز خارهای پر از زهر

43 می ترکاند حباب زخم تنم را

44 خاک به خون تشنه از دهانه ی این زخم

45 می مکد آهسته شیره ی بدنم را

46 کرکس پیری که آفتابش خوانند

47 بیضه ی چشم مرا شکسته به منقار

48 پنجه فروبرده ام به سینه ی هر سنگ

49 ناخن تیزم شکسته در تن هر خار

50 مانده به کتفم نشانی از خط زنجیر

51 چون به شن تر ، شیاری از تن ماری

52 تا به زمین پاشد آسمان نمک نور

53 برکشد از رخم شانه هام ، دماری

54 من مگر آن دزد آتشم که سرانجام

55 خشم خدایان مرا به شعله ی خود سوخت

56 بر سر این صخره ی شکسته ی تقدیر

57 چارستونم به چارمیخ بلا دوخت

58 بر دل من آرزوی مرگ ، حرام است

59 گرچه به جز مرگ ، چاره ی دگرم نیست

60 بر سرم ای سرنوشت !‌ کرکس پیری است

61 طعمه ی او غیر پاره ی جگرم نیست

62 موم تنم در آفتاب بسوزان

63 مغز سرم را به کرکسان هوا ده

64 آب دو چشم مرا بر آتش دل ریز

65 خاک وجود مرا به باده فنا ده

66 (اشعار نادر نادرپور)

67 گهواره ی دو چشم سیاه تو

68 آرامگاه کودکی من بود

69 گویی مرا چو در دل شب زادند

70 در من چراغ عشق تو روشن بود

71 چون زلف دایه بر رخ من می ریخت

72 از آن ، نسیم موی تو می آمد

73 برق نگاه من چو بر او می تافت

74 از سوی او به سوی تو می آمد

75 شب ها چو قصه های کهن می گفت

76 در گوش من صدای تو می پیچید

77 چون تار مویی از سر خود می کند

78 گویی که تار موی ترا می چید

79 در بوسه های وحشی شیرنیش

80 طعمی ز بوسه های تو پنهان داشت

81 در گریه های گرم گوارایش

82 اشکی چو آب چشم تو سوزان داشت

83 جفت منی که بسته به من بودی

84 وز من ترا ندیده جدا کردند

85 آنگه چو گریه های مرا دیدند

86 نام ترا دوباره صدا کردند

87 چون غیر او نبود ترا نامی

88 عمری تلاش در پی او کردم

89 بی آنکه هرگزت بتوانم یافت

90 با خواب و با خیال تو خو کردم

91 در هر رخی که رنگ جمالی داشت

92 سیمای آشنای ترا دیدم

93 در هر دلی که چشمه ی عشقی بود

94 تصویر دلربای ترا دیدم

95 اما اگر تو زاده شدی با من

96 پیش من چگونه سفر کردی ؟

97 چون چشم من همیشه ترا می جست

98 از چشم من چگونه حذر کردی ؟

99 امروز ، آفتاب امید من

100 در نیمروز زندگی خویش است

101 حیران به راه رفته فرو مانده

102 اندیشه می کند که چه در پیش است

103 آه ای کسی که دل به تو می بندم

104 ایا تو نیز شاخه ی بی برگی ؟

105 آیا تو ای امید جوان مانده

106 همزاد جاودانه ی من ، مرگی؟

107 چرا ز کوزه ی ماه امشب

108 نمی برون نتراویدست ؟

109 چرا نگاه خدا ، دیگر

110 درین خرابه نکاویدست ؟

111 ستارگان طلایی خشم

112 چرا به باد فنا رفتند ؟

113 پرندگان طلایی بال

114 چرا به کام بلا رفتند ؟

115 چرا درین شب بی فرجام

116 ز هیچ سو نوزد بادی ؟

117 چرا به گوش نیاویزد

118 طنین وحشی فریادی ؟

119 چرا به خاک نریزد نرم

120 غبار سربی بارانی ؟

121 چرا ز خواب نخیزد باز

122 زمین به نعره ی طوفانی ؟

123 زمین و من ، دو تب آلودیم

124 پر از تشنج هذیان ها

125 نهفته در دل ما خاموش

126 لهیب آتش عصیان خا

127 زمین و من ، دو غضبناکیم

128 لب از خروش فروبسته

129 ز گیر و دار عبث ، رنجور

130 ز پیچ و تاب عبث ، خسته

131 تو ای شب ، ای شب بی فریاد

132 تویی که از من و او دوری

133 تو از فشار غضب لالی

134 تو از هجوم حسد کوری

135 تو ای شب ، ای شب بی فریاد

136 تویی که تیره چو کابوسی

137 برو که در تو نمی بینم

138 فروغ شعله ی فانوسی

139 من از تو پیرترم ، ای شب

140 من از تو کورترم ، ای ماه

141 چرا چراغ نمی گیرید

142 مرا به پیچ و خم این راه ؟

143 (اشعار نادر نادرپور)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر