چون بزرگان و از عبید زاکانی اخلاق الاشراف 1
1. چون بزرگان و زیرکان خرده دان که اکنون روزی زمین به ذات شریف ایشان مشرف است در تکمیل روح انسانی و مرجع و معاد آن تامل نمودند و سنن و آرای اکابر سابق را پیش چشم بداشتند، خدمتشان را بدین معتقدات انکاری تمام حاصل آمد. می فرمایند« بر ما کشف شد که روح ناطقه اعتباری ندارد، و بقای آن به بقای بدن متعلق است و فنای آن به فنای جسم موقوف»؛ و می فرمایند که« آنچه انبیا فرموده اند که او را کمال و نقصانی هست و بعد فراق بدن به ذات خود قائم است و باقی خواهد بود محال است، و حشر و نشر امری باطل. حیات عبارت از اعتدال ترکیب بدن باشد. چون بدن متلاشی شد آن شخص ابدا ناچیز و باطل گشت.آنچه عبارت از لذات بهشت و عقاب دوزخ است هم در این جهان می تواند بود، چنانکه شاعر گفته است: