نیستی نیست عین هستی است از نشاط اصفهانی غزل 1
1. نیستی نیست عین هستی است
بس بلندیها نهان در پستی است
1. نیستی نیست عین هستی است
بس بلندیها نهان در پستی است
1. گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
چاره ی رنج دو عالم غیر یک پیمانه نیست
1. هزار خم بچشیدند و سرنگون کردند
که صاف عقل گزیدند و در جنون کردند
1. وقت من خوش که اگر کوه و اگر صحرا بود
بی وجودت نتوانم که دمی تنها بود
1. جهان را سیل اشکم گر کند ویرانهای کمتر
اگر من هم نباشم در جهان دیوانهای کمتر
1. دل بدام زلف مشکین است باز
بسته ی آن موی پرچین است باز
1. بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم
که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم
1. من عاشق و رند و می پرستم
من بلهوسی هوا پرستم
1. این همان دشت و من خسته همان نخجیرم
که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم