1 کیوان چو قران به برج خاکی افگند زاحداث، زمانه را به پاکی افگند
2 اجلال تو را ضوء سِماکی افگند اعدای تو را سوی مغاکی افگند
1 تا ذات نهاده در صفائیم همه عین خرد و سفرهٔ ذاتیم همه
2 تا در صفتیم در مماتیم همه چون رفت صفت عین حیاتیم همه
1 ارکان گهر است و ما نگاریم همه وز قرن به قرن یادگاریم همه
2 کیوان گُرد است و ما شکاریم همه واندر کف آز دلفگاریم همه
1 با گشت زمان نیست مرا تنگ دلی کایزد به کسی داد جهان سخت ملی
2 بیرون برد از سر بدان مفتعلی شمشیر خداوند معدبن علی