1 اثر از باب سوم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب سوم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

باب سوم در معراج السعادة ملا احمد نراقی

بدان که لازم است از برای طالب پاکی نفس از اوصاف رذیله، و آرایش آن به صفات جمیله، اجتناب از چند چیز: ,

اول: اجتناب از مصاحبت بدان و اشرار را لازم داند و دوری از همنشینی صاحبان اخلاق بد را واجب شمارد، و احتراز کند از شنیدن قصه ها و حکایات ایشان، و استماع آنچه از ایشان صادر شده و سرزده و با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه مجالست نماید، و معاشرت ایشان را اختیار کند، و کیفیت سلوک ایشان را با خالق و خلق ملاحظه نماید و از حکایات پیشینیان و گذشتگان از بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادت مطلع شود، و پیوسته استماع کیفیت احوال و افعال ایشان را نماید، زیرا که صحبت با هر کسی مدخلیت عظیم دارد در اتصاف به اوصاف و تخلق به اخلاق او. ,

3 نار خندان باغ را خندان کند صحبت نیکانت از نیکان کند

چون طبع انسان دزد است، و آنچه را مکرر از طبع دیگر می بیند اخذ می کند و سر این آن است که از برای نفس انسانی چندین قوه است، که بعضی مایل به خیرات و فضایل، و بعضی مقتضی شرور و رذایل هستند، و پیوسته این قوا با یک دیگر در مقام نزاع و جدال اند، و از برای هر یک از آنها که اندک قوتی حاصل شد و جزئی معینی به هم رسید، بر آن دیگری به همانقدر غالب می شود و نفس را مایل به مقتضای خود می کند . ,

و اما طریق معالجه کلیه در امراض نفسانیه آن است که بعد از آنکه سبب آن را شناخت، اگر سبب مرض جسمانی باشد سعی در معالجه بدن نماید، و آن مرض را از بدن دفع کند و چنانچه سبب خارجی یا نفسی باشد، طریق معالجه کلیه آن مثل معالجات امراض جسمانیه باشد. ,

و طریق معالجات کلیه در امراض جسمانیه آن است که ابتدا به غذاهایی که طبع آنها ضد طبع مرض است علاج می کنند، چنانچه مرضی را که از حرارت باشد از غذاهای سرد می دهند، و آنچه از سردی باشد از غذاهای گرم مداوا می فرمایند پس، اگر ناخوشی جزئی باشد و به این وسیله دفع شود «فهو المطلوب»، و اگر مرض مستحکم شده باشد و از غذا دفع آن نشود، دوا می دهند و شربتهای ناگوار می چشانند، و اگر دوا نیز فایده نبخشد به زهر و سمومات معالجه می نمایند و بعضی امراض حادث می شود که هیچ یک از آن معالجات مفید نیست، که باید به داغ کردن و سوزانیدن معالجه کرد، و گاه هست که باید عضوی از اعضاء را قطع کرد همچنان که در شقاقلوس، و این آخر علاج است. ,

پس، قاعده کلیه در معالجه امراض نفسانیه و دفع صفات رذیله نیز همین است و بعد از آنکه آدمی انحراف اخلاق خود را از حد اعتدال یافت، و صفت بدی در خود دید، باید ابتدا افعالی که ضد آن است و از آثار صفت حمیده است، که در مقابل آن است مرتکب شود، و مواظبت آن افعال کند و این، به منزله غذای ضد مرض است، همچنان که حرارت مزاج به غذاهای بارده دفع می شود، همچنین هر صفت فضیلتی که در نفس حادث شد ازاله ملکه رذیله که ضد آن است می کند. ,

پس اگر این عمل فایده نبخشید، در مقام سرزنش و ملامت نفس برآید و در دل و زبان خود را نکوهش کند، و بدیها و ناخوشیهای آن صفت را در دل بگذارند و تصور کند و به زبان آورد و با خود عتاب و خطاب کند، و بگوید: ای نفس «اماره» و «مکاره» مرا و خود را هلاک کردی، و در معرض غضب پروردگار درآوردی، و از پادشاهی بی زوال، خود را محروم ساختی، و تا چشم بر هم می زنی زمان رفتن و وقت مردن است، و باید در آتش جهنم با مار و کژدم قرین، و با اشرار و شیاطین همنشین بود، و این، بجای دو او معاجین و شربتها است. ,

از بیرون رفتن از حد اعتدال، و معالجات کلیه در ازاله ذمائم اخلاق و احوال، از آنچه تخصیص ندارد به بعضی صفات و اعمال، و آنچه متعلق است به این منوال و در آن چند فصل است: ,

فصل اول: محافظت از اخلاق حمیده ,

بدان که از برای کسب فضائل صفات، و محاسن ملکات، ترتیبی است لایق که تجاوز از آن نباید نمود و توضیح این کلام آن است که شکی نیست که هر چه از مرتبه ای به مرتبه دیگر منتقل می شود، حرکت می کند از مرتبه اولی به ثانیه و حرکات و افعالی که هر چیزی را از مرتبه نقص به کمال می رساند، یا از قدرت و اختیار ما بیرون است و آن را حرکات طبیعیه گویند مانند نطفه که از زمانی که در رحم قرار می گیرد حرکت می کند در اطوار مختلفه تا آنکه به مرتبه حیوانیت می رسد و یا تحت قدرت و اختیار ما است و آن حرکت را حرکت صناعیه گویند، مانند چوب خشک که به توسط آلات نجار حرکت می کند در صورتهای متفاونه، تا سریر سلاطین ذوالاقتدار می گردد و چون حرکات طبیعیه مستند است به مبادی عالیه و مصادر متعالیه، معلوم است که موافق مصلحت و مطابق حکمت است، و ترتیب آن اتم و احسن است پس بر آدمی لازم است که در تحریکات صناعیه اقتدا کند به تحریکات طبیعیه، و صاحب صناعت متابعت طبیعت را نماید. ,

و چون این معلوم شد، می گوییم که چون تهذیب اخلاق، و تحصیل فضایل صفات از امور صناعیه است، که ما به آن مأموریم، پس لازم است که در ترتیب آن پیروی اطفال طبیعت را کنیم و شکی نیست که اول چیزی که از برای طفل به تحریک طبیعت حاصل می شود، قوه طلب قوت و غذاست، زیرا در رحم مادر از راه ناف غذا را به خود می کشد و قوت خود را می طلبد، و چون از این مرتبه حرکت کرد و قوه طلب در آن زیاد شد، در وقت غذا خواستن، صدا به گریه بلند می کند و پستان مادر را می جوید این ها همه از متعلقات قوه شهویه است پس اولین قوه ای که طبیعت آن را حاصل می کند، این قوه است، و چون این قوه در آن قوت گرفت و به کمال رسید، آثار قوه غضبیه در او پیدا می شود، که از خود، موذیات را دفع کند، و خود را از هلاکت و تلف شدن محافظت نماید، اگر چه به استعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد چنان که مشاهده می شود که المی که به طفل می رسد به گریه می آید، تا دیگران مطلع شده دفع الم نمایند و این قوه، قوت می گیرد تا در آن میل برتری بر امثال و اقران، و سروری بر دیگران حاصل می شود و این دومین قوه ای است که طبیعت در آدمی می پرورد، و بعد از آنکه آثار قوه تمیز و ادراک در او ظاهر می گردد، و روز به روز زیاد می شود، تا قابل تعلیم علوم و صناعات می گردد، در این وقت عمل طبیعت در تدبیر قوی به مرتبه کمال می رسد، و ابتدای تکمیل صناعی است، یعنی وقتی است که آدمی نفس خود را تکمیل نموده، تدبیر قوائی را که طبیعت پرورش داده بنماید، و آنها را به کمال رساند پس اگر کوتاهی کند و خود به تکمیل صناعی نپردازد به همین حال باقی خواهد بود، و به کمال حقیقی، که انسان به جهت آن خلق شده نخواهد رسید، زیرا که همه کس متصف به جمیع صفات جمیله، و صاحب نفس قدسیه ایجاد نشده که در استعداد مردم اختلافی باشد. ,

مذکور شد که علم اخلاق که طب روحانی است مشابه است با طب جسمانی، و قانون کلی در معالجه امراض جسمیه آن است که ابتدا تشخیص مرض داده شود و جنس آن شناخته شود، و بعد از آن تفحص از سبب حدوث آن مرض شود، سپس در صدد معالجه آن برآید و معالجاتی که می شود یا معالجات کلیه است، که تخصیص به مرضی دون مرضی ندارد، بلکه شامل جمیع امراض است، یا جزئیه که مخصوص به مرضی معین است لهذا، باید طبیب ارواح و کسی که در مقام معالجه نفوس، یا در صدد دفع مرض نفس خود است، این قانون را ملاحظه نماید. ,

پس، به جهت تشخیص امراض نفسانیه و تعیین صفات ردیه می گوییم: دانستی که رذایل صفات که امراض روح هستند، نیست مگر انحراف و تعدی اخلاق از حد اعتدال، و دانستی که قوای انسانیه که اخلاق و صفات متعلق به آنها است، سه نوع است: اول: قوه تمیز و ادراک ,

دوم: قوه غضب که آن قوه دفع نیز گویند سوم: شهویه که آن را قوه جذب نامند و انحراف هر یک از آنها یا در کمیت است، که از آنچه باید و شاید تجاوز کند، یا در کیفیت که اصل کیفیت آن نابود ورد می شود اما از حد تجاوز نکند و انحراف در کمیت بر دو قسم است: ,

الف: به طرف افراط است که زیاده از حد اعتدال است ب: به طرف تفریط است که از حد اعتدال ناقص می باشد ,

و اما اسباب امراض نفسانیه و انحراف اخلاق از حد اعتدال، بر سه قسم است: یا نفسانی است، یا خارجی، یا جسمی ,

و اسباب نفسانیه آن است که در ابتدای فطرت از برای آدمی حاصل باشد مثل آنکه قوه ادراک او ضعیف باشد، یا در او قوه شهوت اصلا نباشد. ,

و اسباب خارجیه آن است که به سبب عوارض خارجیه حاصل شده باشد مثل اینکه با بدان نشسته، یا حکایات ایشان را شنیده، و میل و شوق به آنها نموده و پیروی و متابعت کرده و مرتکب اعمال ناشایست گشته تا آنکه ملکه او شده ,

و اسباب جسمانیه آن است که به سبب ناخوشی و مرض، در بدن صفات بد حاصل شده باشد، همچنان که مشاهده می شود که به سبب بعضی از امراض، آدمی را کج خلقی به هم می رسد، یا ضعف و «فتور در قوه شهویه پیدا می گردد. ,

آثار ملا احمد نراقی

1 اثر از باب سوم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب سوم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.