رای گفت: شنودم از نصرالله منشی کلیله و دمنه 1
1. رای گفت: شنودم داستان آنکه از پیشه آباء و اجداد خویش اعراض نماید و نخوتی در دماغ کند که اسباب آن مهیا نباشد تا از ادراک مطلوب محجوب گردد و رجوع بسمت اصل بیش ممکن نگردد. اکنون بازگوید که از خصلتهای پادشاهان کدام ستوده تر است و بمصلحت ملک و ثبات دولت و تالف اهوا و استمالت دلها نزدیک تر. حلم یا سخاوت یا شجاعت؟ برهمن جواب داد که: نیکوتر سیرتی و پسندیده تر طریقتی ملوک را، که هم نفس ایشان مهیب و مکرم گردد، و هم لشگر و رعیت خشنود و شاکر باشند و، هم ملک و دولت ثابت و پای دار، حلم است: قال الله تعالی: لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ و قال النبی علیه السلام: من سعادة المرء حسن الخلق. زیرا که بفواید سخاوت یک طایفه مخصوص توانند بود و بشجاعت در عمرها وقتی کار افتد، اما بحلم خرد و بزرگ را حاجت است و منافع آن خاص و عام و لشکر و رعیت را شامل؛ و در سخنان معاویه آوردهاند که: لو کان بینی و بین الناس شعرة ماقطعوها لانهم اذا ارسلوها جذبتها و ان جاذبوها ارسلتها؛ معنی چنین باشد که: اگر میان من و مردمان یک مویستی در مجاذبت هرگز نتوانندی گسست، که اگر ایشان بگذراند بکشم و اگر نیک بکشند بگذاردم، یعنی بسطت دل و کمال حلم من تااین حد است که با همه اهل عالم بدانم زیست و بتوانم ساخت، و هیچ کس رشته من در نتواند یافت. لاجرم درچنان روزگاری که جماعتی انبوه از کبار رضی الله عنهم در حیات بودند امارت امت در ضبط آورد و ملک روی زمین او را مسلم گشت.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
4 دقیقه زمان مطالعه
آوردهاند که از نصرالله منشی کلیله و دمنه 2
1. آوردهاند که در بلاد هند هبلار نام ملکی بود. شبی بهفت کرت هفت خواب هایل دید که بهریک از خواب درآمد. چون از خواب باز پسین درآمد از آن خوابها بهراسید و همه شب در غم آن مینالید و چون مار دم بریده ومردم کژدم گزیده میطپید. چندانکه نقاب ظلمت از جمال صبح جهان آرای بگشاد، و شاه سیارگان عروس وار در جلوه گاه مشرق پیدا آمد، برخاست و براهمه را بخواند و تمامی آنچه دیده بود با ایشان بگفت. چون نیکو بشنودند و اثر خوف و هراس در ناصیه او مشاهده کردند گفتند: سهمناک خوابی است؛ ازین هایل تر خوابی نشان ندادهاند؛ اگر اجازت فرماید ساعتی خالی بنشینیم و بکتب رجوع کنیم و باستقصای هرچه تمامتر دران تاملی کنیم، آنگه تعبیر آن باتقان و بصیرت بگوییم و دفع آن را وجهی اندیشیم. ملک گفت: روا باشد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
بر این غدر و کفان از نصرالله منشی کلیله و دمنه 3
1. بر این غدر و کفان نعمت اتفاق کردند و پیش شاه رفتند. خالی فرمود و سخن ایشان بشنود. از جای بشد و گفت: مرگ از این تدبیر بهر که شما میگویید، و چون این طایفه را که عدیل نفس منند بکشم مرا از حیات چه راحت و از زندگانی چه فایده؟ و بهیچ حال در دنیا جاوید نخواهم گشت، و هرآینه کار آدمی بزرگ است و ملک بی زوال و انتقال صورت نبندد، حیلتی بایستی به ازین، که میان مرگ من و مرگ عزیزان فرقی نیست،خاصه طایفه ای که فواید عمر و منافع بقای ایشان عام و شایع است.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
و بی بلار وزیر از نصرالله منشی کلیله و دمنه 4
1. و بی بلار وزیر که بقیت کفات عالم و دهات بنی آدم است، وهم او از راز زمانه غدار بیاگاهاند و فراست او بر اسرار سپهر دوار اطلاع دهد، نظام ممالک و رونق اعمال و حصول اموال و اقامت اخراجات و آبادانی خزاین چگونه دست دهد؟
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
در جمله، ذکر از نصرالله منشی کلیله و دمنه 5
1. در جمله، ذکر فکرت ملک شایع شد. بلار وزیر اندشید که اگر در استکشاف آن ابتدا کنم از رسم بندگی دور افتد، و اگر اهمالی ورزم ملایم اخلاص نباشد. پس بنزدیک ایران دخت رفت و گفت: چنین حالی افتاده است و از آن روز که من در خدمت ملک آمده ام تا این غایت هیچیز از من مطوی نداشته است، و در خرد و بزرگ اعمال بی مشاورت من خوض کردن جایز نشمرده ست، و یک دو کرت براهمه را طلبیده ست و مفاوضتی پیوسته و اکنون خلوتی کرده ست و متفکر و رنجور نشسته، و تو امروز ملکه روزگاری و پناه لشکر و رعیت، و پس از رحمت و عاطفت ملک عنایت و شفقت تو باشد؛ میترسم از آنچه آن طراران او را بر کاری تحریض کنند که اواخر آن بحسرت و ندامت کشد. ترا پیش باید رفت و واقعه معلوم گردانید و مرا اعلام داد تا تدبیری کنم.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
ملک گفت: اگر از نصرالله منشی کلیله و دمنه 6
1. ملک گفت: اگر آنچه براهمه میگویند برکوه گویند و آن بشارت بگوش روزگار رسانند اطراف کوه از هم جدا گردد و روی روز روشن سیاه شود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
4 دقیقه زمان مطالعه
ملک را این سخن از نصرالله منشی کلیله و دمنه 7
1. ملک را این سخن موافق آمد و بفرمود تا زین کردند.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
تعبیر خوابها از نصرالله منشی کلیله و دمنه 8
1. تعبیر خوابها آنست که آن دو ماهی سرخ که ایشان را بر دم راست ایستاده دیده است رسولی باشد از شاه همایون که بنزدیک ملک آید، و دو پیل آرد بران چهارصد رطل یاقوت، و در پیش پادشاه بیستانند؛ و آن که از پس ملک بخاستند و پیش او فرود آمدند دو اسپ باشد که از جهت شاه بلنجر هدیه آرند؛ و آن ماری که بر پای ملک میدوید شاه همجین شمشیری فرستد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
چون ملک این باب از نصرالله منشی کلیله و دمنه 9
1. چون ملک این باب شنود تازه ایستاد و شکر گزارد، و از حکیم عذرها خواست و انواع کرامت ارزانی داشت، و شادمان گشت؛ و هفت روز قدوم رسولان را انتظار نمود، روز هفتم بر آن جمله که حکیم اشارت کرده بود هدایا پیش آوردند. ملک شادمان شد و گفت: محظی بودم در آنچه خواب بریشان عرضه کردم، وا گر رحمت آسمانی و شفقت ایران دخت نبودی عاقبت اشارت آن ملاعین بهلاک من و جمله عزیزان و اتباع کشیدی. و هرکرا سعادت ازلی یار باشد مناصحت مخلصان و موعظت مشفقان را عزیز دار و در کارها پیش از تامل و تدبر خوض نکند و موضع حزم و احتیاط را ضایع نگذارد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
و ملک یک شب بنزدیک از نصرالله منشی کلیله و دمنه 10
1. و ملک یک شب بنزدیک ایران دخت رفتی و یک بنزدیک قوم دیگر. شبی که نوبت حجره ایران دخت بود بحکم میعاد آنجا خرامید، مستوره تاج برسرنهاده پیش آمد و طبق زرین پر برنج بر دست و پیش ملک بیستاد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
پس او را با طایفه از نصرالله منشی کلیله و دمنه 11
1. پس او را با طایفه ای از محارم که خدمت سرای ملک کردندی بخانه برد و فرمود که باحتیاط نگاه دارند و در تعظیم و اکرام مبالغت لازم شمرند. و شمشیری بخون بیالود و پیش ملک چون غمناکی متفکر درآمد و گفت: فرمان ملک بجای آوردم. چندانکه این سخن بسمع او رسید -و خشم تسکینی یافته بود - و از خرد و جمال و عقل و صلاح او براندیشید رنجور گشت وشرم داشت که اثر تردد ظاهر گردد و نقض و ابرامی بیک دیگر متصل از خود فرانماید، و بتانی او واثق بود که تاخیری بجای آورده باشد، و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارده که نازکی این حادثه برهیچ دانا و نادان پوشیده نماند. چون وزیر علامت ندامت بر ناصیت ملک مشاهده کرد گفت: ملک را غمناک نباید بود، که گذشته را در نتوان یافت و رفته را باز نتوان آورد؛ و غم و اندیشه تن را نزار کند و رای راست را در نقصان افگند؛ و حاصل اندوه جز رنج دوستان و شادی دشمنان نباشد؛ و هرکه این باب بشنود در ثبات و وقار ملک بدگمان گردد، که از این نوع مثالی برفور بدهد و، چون بامضا پیوست پشیمانی اظهار فرماید، خاصه کاری که دست تدارک ازان قاصر است. و اگر فرمان باشد افسانه ای که لایق این حال باشد بگویم. گفت: بگو.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
آوردهاند از نصرالله منشی کلیله و دمنه 12
1. آوردهاند که جفتی کبوتر دانه فراهم آوردند تا خانه پرکنند. نر گفت: تابستان است و در دشت علف فراخ، این دانه نگاه داریم تا زمستان که در صحراها بیش چیزی نیابیم بدین روزگار گذرانیم. ماده هم برین اتفاق کرد و بپراگندند. و دانه آنگاه که بنهاده بودن نم داشت، آوند پر شد. چون تابستان آمد و گرمی دران اثر کرد دانه خشک شد و آوند تهی نمود، و نر غایب بود، چون باز رسید و دانه اندکتر دید گفت:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
1 دقیقه زمان مطالعه