1 سخن طی میکنم ناگاه در خواب در آن بیگه که در جو خفته بود آب
2 به گوش آمد صدایی در چنانم که کرد از هزیمت مرغ جانم
3 چنان برخاستم از جا مشوش که برخیزد سپند از روی آتش
4 چنان بیرون دویدم بیخودانه که خود را ساختم گم در میانه
1 چه گویم نطقم آن قدرت ندارد که اینجا کلک خود در جنبش آرد
2 کند آغاز ناخوش داستانی برد خوشحالی از طبع جهانی