2 اثر از ترکیب‌بندها در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیب‌بندها در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ترکیب‌بندها در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 من و دیدن رقیبان هوسناک تو را رو که تا دم زده‌ام سوخته‌ام پاک تو را

2 من که از دست تو صد تیغ به دل خواهم زد به که بیرون فکنم از دل صد چاک تو را

3 تا به غایت من گمراه نمیدانستنم اینقدر کم حذر و خود سر و بی‌باک تو را

4 ترک چشمت که دم از شیر شکاری میزد این چه سر بود که بربست به فتراک تو را

1 ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا دلگران از هستیم مپسند دلدار مرا

2 ای اجل چون گشته‌ام بار دل آن نازنین جان ز من بستان و بردار از دلش بار مرا

3 ای زمانه این زمان کز من دلش دارد غبار گرد صحرای عدم گردان تن زار مرا

4 ای طبیب دهر چون تلخ است از من مشربش شربت از زهر اجل ده جان بیمار مرا

1 من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا ورنه شهبازی ز چنگت می‌کشد بیرون مرا

2 زود می‌بینی رگ جانم به چنگ دیگری گر نوازش می‌کنی زین پس به این قانون مرا

3 آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز تا تو واقف می‌شود می‌افکند در خون مرا

4 آن که دوش از پیش چشم ساحرش بگریختم تا تو می‌یابی خبر می‌بندد از افسون مرا

1 عشقت زهم برآورد یاران مهربان را از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را

2 تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی کردند تیز برهم صد همزبان را

3 از لطف عام کردی در بزم خاص باهم در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را

4 جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را

1 چون پیش یار قید و رهائی برابر است آن جا اگر روی و گر آئی برابر است

2 یک لحظه با تو بودن و با غیر دیدنت با صد هزار سال جدائی برابر است

3 لطفی نمی‌کنی که طفیل رقیب نیست لطفی چنین به قهر خدائی برابر است

4 هر بوالهوس که گفت فدای تو جان من پیشت به عاشقان فدائی برابر است

1 دلم که بی‌تو لگدکوب محنت و الم است خمیرمایهٔ چندین هزار درد و غم است

2 نمونه‌ایست دل من ز گرگ یوسف گیر که در نهایت حرمان به وصل متهم است

3 من آن نیم که نهم پا ز حد برون ورنه میانهٔ من و سر حد وصل یک قدم است

4 علامت شه حسن است قد و کاکل او که بر سر سپه فتنه بهترین علم است

1 در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست صد رشک تا سبب نیست با خود درین صدد کیست

2 یاران مدد نمودند در صلح غیر با او اکنون کسی که در جنگ ما را کند مدد کیست

3 حرفی که گر بگویم گردد سیه زبانم جز خامه آن که با او گوید بشد و مد کیست

4 آن کس که کرده صد جا بدگوئی تو نیک است ای بد ز نیک نشناس گر نیک اوست بد کیست

1 به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت

2 به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت

3 تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری کند در سجده‌های سهو محراب خود ابرویت

4 چه میسائی رخ رغبت به پای آن که می‌داند کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت

1 نمی‌گفتم که خواهد دوخت غیرت چشمم از رویت نمی‌گفتم که خواهد بست همت رختم از کویت

2 نمی‌گفتم کمند سرکشی بگسل که می‌ترسم دل من زین کشاکش بگسلد پیوند از مویت

3 نمی‌گفتم نگردان قبلهٔ بد نیتان خود را وگرنه روی می‌گردانم از محراب ابرویت

4 نمی‌گفتم سخن دربارهٔ بدگوهران کم گو که دندان می‌کنم یکباره از لعل سخنگویت

1 آن که چشمت را ز خواب ناز بیداری نداد دلبری دادت بقدر ناز ودلداری نداد

2 آن که کرد از قوت حسنت قوی بازوی جور قدرتت یک ذره بر ترک جفا کاری نداد

3 آن که کرد آزار دل را جوهر شمشیر حسن اختیارت هیچ در قطع دل آزاری نداد

4 آنکه دردی بی‌دوا نگذاشت یارب از چه رو غم به من داد و تو را پروای غمخواری نداد

آثار محتشم کاشانی

2 اثر از ترکیب‌بندها در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیب‌بندها در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.