1 ای فلک کز جور و بیدادست و کین بنیاد تو عیش را بنیاد کندی وای از بیداد تو
2 زاتش هستی نشد روشن درین تاریک بوم شمع تابانی که دورانش نکشت از باد تو
3 تیشهٔ بیداد و ظلمت ریشهٔ مخلوق کند پیش خالق میبرند اهل تظلم داد تو
4 هرکه را هستی صلا داد از تو مستاصل فتاد بوده گوئی بهر استیصال خلق ایجاد تو
1 السلام ای عالم اسرار ربالعالمین وارث علم پیمبر فارس میدان دین
2 السلام ای بارگاهت خلقرا دارالسلام آستان رویت بطرف آستین روحالامین
3 السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین
4 السلام ای آهن دیوار تیغت آمده قبلهٔ اسلام را از چارحد حصن حصین
1 باز آفتی به اهل جهان از جهان رسید کاثار کلفتش به زمین و زمان رسید
2 باز آتشی فتاد به عالم که دود آن از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسید
3 از دشت غصه خاست غباری کزین مکان طوفان آن به منظرهٔ لامکان رسید
4 ابری بهم رسید و ز بارش بهم رساند سیلی سبک عنان که کران تا کران رسید
1 امسال نیست سوز محرم بسان پار امسال دیدهها نه چو پارند اشگبار
2 امسال نیست زمزمهای در جهان ولی کو آن نوای زاری و آن نالههای زار
3 امسال اشگها همه در دیدههاست جمع اما روان نمیکندش یک سخن گذار
4 سید حسین روضه کجا شد که سقف چرخ سازد سیه ز آه محبان نوحه دار
1 ستیزه گر فلکا از جفا و جور تو داد نفاق پیشه سپهرا ز کینهات فریاد
2 مرا ز ساغر بیداد شربتی دادی که تا قیامتم از مرگ یاد خواهد کرد
3 مرابگوش رسانیدی از جفا حرفی که رفت تا ابدم حرف عافیت از یاد
4 در آب و آتشم از تاب کو سموم اجل که ذره ذره دهد خاک هستیم بر باد
1 این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بیدرد آه آسمان سوزت کجاست
2 این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست
3 این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست
4 این مکان بوده است روزی خیمهگاه اهلبیت کز حباب اشگ ما امروز گردش خیمههاست
1 باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
2 باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بینفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
3 این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
4 گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
1 ناگهان برخاست ظلمانی غباری از جهان کز سوادش در سیاهی شد زمین و آسمان
2 ناگهان سر کرد طوفان خیز سیلی کز زمین کند بیخ خرمی تا دامن آخر زمان
3 ناگهان آتش چکان سیفی برآمد کز هوا برتر و خشک جهان شد بیدریغ آتش فشان
4 ناگهان در هفت گردون اضطرابی شد پدید کز تزلزل شد خلل در چار دیوار جهان
1 میکشد شوقم عنان باد این کشش در ازدیاد تا شود تنگ عزیمت تنگ بر خنگ مراد
2 گر چو من افتادهای زان جذبه آگاهم که او هودج خاک گران جنبش نهد بر دوش باد
3 ای عماری کش به زور میل او بازم گذار کاین عماری ساربان بر ناقه نتواند نهاد
4 با توجه یار شو ای بخت و در راهم فکن کاین گره از کار من یک دست نتواند گشاد
1 باز آفتی به اهل جهان از جهان رسید کاثار کلفتش به زمین و زمان رسید
2 باز آتشی فتاد به عالم که دود آن از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسید
3 از دشت غصه خاست غباری کزین مکان طوفان آن به منظرهٔ لامکان رسید
4 ابری بهم رسید و ز بارش بهم رساند سیلی سبک عنان که کران تا کران رسید