18 اثر از باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید محمد بن منور در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید محمد بن منور شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی
خانه / آثار محمد بن منور / اسرار التوحید محمد بن منور / باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید

باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید محمد بن منور

شیخ گفت روزی در میان سخن: سمعت اَنّ السید الصادق جعفر بن محمد یقول الغنی باللّه انه لایرید به بدلا و لایبقی عنه حولا. ,

شیخ گفت کسی کی براه حقّ درآید نخستین نامی کی برو نهند نام مریدی بود و هزار چیز آورده‌اند که مرید را بباید تا نام مریدی بر وی افتد اول آنست که چون جامه بگرداند همه چیزها او را بخلاف خلق باشد، گفتش نه چون آن خلق باشد و رفتنش نه چون آن خلق باشد... وچند گویی بنرسد. ,

شیخ را پرسیدند کی پیر محقّق کدامست و مرید مصدق کدامست؟ گفت نشان پیر محقّق آنست که این ده خصلت در وی باز یابند تا در پیری درست باشد: نخستین مراد دیده باشد تا مرید تواند داشت، دوم راه سپرده باشد تا راه تواند نمود، سیم مهذب و مؤدَّب گشته باشد تا مؤدِّب بود،چهارم بی‌خطر سخی باشد تا فدای مرید تواند کرد، پنجم از مال مرید آزاد باشد تا در راه خودش بکار نباید داشت، ششم تا باشارت پند تواند داد به عبارت ندهد، هفتم تا برفق تأدیب تواند کرد بعنف و خشم نکند، هشتم آنچ فرماید نخست بجای آورده باشد،نهم هر چیزی کی از آنش بازدارد نخست او بازایستاده باشد، دهم مرید را کی بخدای فرا پذیرد بخلقش رد نکند. چون چنین باشد و پیر بدین اخلاق آراسته بود مرید جز مصدق و راه رو نباشد کی آنچ بر مرید پدید آید آن صفت پیر است که بر مرید ظاهر می‌شود. اما مرید مصدق راکمترین چیزی در وی ده چیز باشد تا مریدی را بشاید: اول زیرک باید کی باشد تا اشارت پیر بداند، دوم مطیع تن بود تا فرمان بردار پیر بود، سیم تیزگوش باشد تا سخن پیر اندر یابد، چهارم روشن دل باشد تا بزرگی پیر ببیند، پنجم راست گوی باشد تا هرچ خبر دهد راست دهد، ششم درست عهد بودتا هرچ گوید وفا کند، هفتم آزادمرد بودتا آنچ دارد بتواند گذاشت، هشتم رازدار بود تا راز پیر نگاه تواند داشت، نهم پند پذیرد تا نصیحت پیر فرا پذیرد، دهم عیار بود تا جان عزیز درین راه فدا تواند کرد. مرید بدین اخلاق آراسته باید تا راه بروی سبکتر انجامد و مقصود پیر در طریقت از وی زود حاصل آید ان شاء اللّه تعالی. ,

شیخ یک روز سخن مترسمان می‌گفت پس گفت اول رسمی بود کی مردم بتکلف بکند آنگه آن عادت شود آنگه آن عادت طبیعت شود آنگه آن طبیعت حقّیقت شود. پس شیخ ابوبکر مؤدب را گفت برخیز و دوات و کاغذ بیار تا از رسوم و عادات خانقاهیان فصلی بگوییم، چون بیاورد گفت بنویس و بدانکه اندر عادت و رسوم خانقاهیان ده چیزست کی برخود فریضه دارند به سنت اصحاب صفه رضی اللّه عنهم و اهل خانقاه را صوفی از آن گویند کی صافی باشند و بافعال اهل صفه مقتدی باشند اما این ده چیز کی برخود فریضه دارند و در موافقت کتاب خدای تعالی و سنت مصطفی علیه السلام بود، یکی آنست کی جامه پاک دراند کی گفت وَثِیابکَ فَطَهّر و پیوسته باطهارت باشند کی گفت فیهِ رِجالٌ یُحِبونَ اَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللّه یَحِبُّ المُطَهِّرین دوم آنکه در مسجد یا بقعۀ از خیر نشنیند چنانک گفت یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالغُدوِّوَالاصالْ رِجالٌ سیم آنکه باول وقت نمازها به جماعت کنند چنانک گفت: وَالَّذِینَ هُمْ عَلی صَلواتِهِمْ یُحافِظون چهارم آنکه به شب بسیار نماز کنند چنانک گفت: وَمِن اللَیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلةً لکَ پنجم آنکه سحرگاه استغفار و دعا بسیار کند چنانک گفت: وَبِالاَسحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُون ششم آنکه بامدادان چندانکه توانند قرآن برخوانند و تا آفتاب برنتابد حدیث نکنند چنانک گفت اِنَّ قُرآنَ الفَجْرِ کانَ مَشهُوداً هفتم آنکه میان نماز شام وخفتن بوردی و ذکری مشغول باشند چنانک گفت وَمِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحهُ وَاِدْبارَ النُّجُوم هشتم نیازمندان را و ضعیفان را و هرکه بدیشان پیوست وی را درپذیرند و رنج ایشان بکشند چنانک گفت: وَلا تَطُرد الَّذِینَ یَدْعُونَ ربَّهُمْ بِالغدوَةِ والعَشِّی یُریدُون وَجْهَه نهم آنکه بی‌موافقت یکدیگر چیزی نخورند چنانک گفت وَالمُوفُونَ بِعَهْدِهِم اِذا عاهَدُوا دهم آنکه بی دستوری یکدیگر غایب نگردند چنانک گفت: وَاِذا کانُوا مَعَهُ عَلی اَمرٍ جامِعٍ لَم یَذْهَبُوا حَتْی یَسْتَأذِنُوه. و جز ازین اوقات فراغت ایشان بسه کار بود یا علم آموختن یا بوردی مشغول بودن یا به کسی راحتی و چیزی رسانیدن. پس هرکه این جمع را دوست داردو بدآنچ تواند ایشان را یاری دهد درفضل و ثواب ایشان شریک باشد کی گفت فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اَنَّی اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُمْ مِن ذَکَرٍ اَوانُثَی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ و پیغامبر گفت صلی اللّه علیه من احب قوماً فهو منهم و اندرین قوم باشد آنکه مصطفی گفت رب اشعث اغبرذی طمرین لایؤبه به لواقسم علی اللّه لابره منهم البراء ابن عازب وبا خدای عالم در حقّ ایشان گفت: اُولئِک هُمُ الرّاشِدونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَنِعْمةً وَاللّه عَلِیمٌ حَکیم و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین. ,

شیخ گفت هرکه ما را بدید و درحقّ فرزندان و خاندان ما سعی کند فردا در مظلۀ شفاعت ما باشد و از شفاعت ما محروم نماند. ,

شیخ گفت ما همسایگان چپ و راست و پس و پیش را از خدای بخواسته‌ایم و خداوند تعالی ایشان را در کار ما کرده است پس گفت همسایگان ما بلخ و مرو و نشابور و هریست و هم شیخ ما گفت کی در حقّ کسانی کی گرد ما درند هیچ چیز نمی‌باید گفت کی آنکس کی بر خری نشسته یکبار بدین کوی و بدین خانقاه ما گذشته است یا برگذرد و یا روشنایی شمع ما بر وی تابد خداوند تعالی بروی بکرامت رحمت کند. ,

آثار محمد بن منور

18 اثر از باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید محمد بن منور در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب دوم - در وسط حالت شیخ - فصل سوم منقولات در اسرار التوحید محمد بن منور شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی