2 اثر از ۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,

طسم (۱) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ (۲)، این طسم آیتهای نامه روشن پیداست. ,

لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ تو مگر خویشتن تباه خواهی کرد و بخواهی کشت، أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (۳) از آنکه به نمی‌گروند. ,

إِنْ نَشَأْ اگر ما خواهیم، نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ فرو فرستیم بر ایشان، مِنَ السَّماءِ آیَةً از آسمان یک آیت، فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ (۴)، تا همه ایشان آن را نرم شوند و گردن نهاده. ,

این سورة الشعرا دویست و بیست و هفت آیت است و هزار و دویست و نود و هفت کلمه و پنج هزار و پانصد و بیست و دو حرف. جمله به مکه فرو آمد مگر سه آیت در آخر سورة که به مدینه فرو آمد، و ذلک قوله: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ الی آخر السورة و در این سورة ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ که سیاق آن بر عموم است، پس رب العالمین شعرای مؤمنان از آن مستثنی کرد: حسان بن ثابت و کعب بن مالک و عبد اللَّه بن رواحه، گفت: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً، ذکر اینجا انشاد شعر است در طاعت حق، پس این استثنا ناسخ آن آیت گشت. و در بیان فضیلت جمله طواسین مصطفی گفت بروایت ابن عباس: قال (ص) «اعطیت السورة التی تذکر فیها البقرة من الذکر الاول، و اعطیت طه و الطواسین من الواح موسی (ع)، و اعطیت فواتح القرآن و خواتیم السورة التی تذکر فیها البقرة من تحت العرش، و اعطیت المفصل نافلة». ,

و بروایت انس مصطفی (ص) گفت: «انّ اللَّه اعطانی السبع و اعطانی الطواسیم مکان الزبور و فصّلنی بالحوامیم و المفصل، ما قرأهنّ نبی قبلی». ,

و بروایت ابیّ بن کعب رسول گفت: «من قرأ سورة الشعراء کان له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق بنوح و کذّب به و هود و شعیب و صالح و ابراهیم و بعدد من کذّب بعیسی و صدق بمحمد علیهم السّلام». ,

«طسم» حمزه و کسایی و عاصم ببعضی روایات طا بکسر خوانند بر اماله، و اهل مدینه میان کسر و فتح، و باقی قرّاء بفتح خوانند بر تفخیم و گفته‌اند این هر سه حرف کنایتند از جمله حروف تهجّی و معنی آنست که: هذه الحروف هی اصل آیات الکتاب المبین. این حروف بیست و نه اصل آیات کتاب خدا است، کما تقول للغلام فیم اخذت فی الکتّاب، فیقول: فی الف با تا، و المراد الحروف کلّها و قیل: معناه هذه تلک الآیات التی وعدنا انزالها علیک فی الکتب علی السنة الرسل. ,

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اسم من قرت به العیون، و تحقّقت به الظنون، له من العرش الی النون، و إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ اسم لمن لم یزل و لا یزال، موصوفا بوصف الجلال و نعت الجمال، سبحانه هو اللَّه الکبیر المتعال. نام خداوند ذو الجلال، قادر بر کمال، مفضل بانوال، موصوف بوصف جلال، منعوت بنعت جمال. خداوندی که بی‌وجود او وجود نه، بی‌فضل او شهود نه، بی‌لطف او سجود نه، بی‌خدمت او تن را نظام نه، بی‌نعت او جان را قوام نه، بی‌نظر او دل را زندگی نه، بی‌توفیق او تن را بندگی نه. خداوندی که تاریخ ازل و ابد کم از بدایت اقبال او، و نعمت هر دو سرای کم از یک ذرّه شعاع آفتاب افضال او. انوار سعادت در بوستان بهشت یک قطره از دریای نوال او و آثار شقاوت در زندان جحیم یک شرر از آتش جلال او. ای جوانمرد! اگر تو پنداری که هر کس را مسلّم است که به بستاخی قدم در سراپرده عزّت بسم اللَّه نهد، پنداشت خطاست. بجلال قدر بار خدا که صدق همه صدّیقان و اخلاص همه مخلصان و معرفت همه عارفان بر درگاه نقطه باء بسم اللَّه بحیرت ایستاده و چون حلقه بر در بمانده، که تا مگر اشراف دهند ایشان را بر انوار اسرار این نام، و هرگز ندادند و دست رد بسینه ایشان باز نهادند، که: ,

2 الذات و النّعت و الاسماء و الکلم جلّت عن الفهم و الادراک لو علموا

طسم، الطاء اشارة الی طهارة عزه و تقدس علوه، و السین دلالة علی سناء جبروته، و المیم دلالة علی مجد جلاله فی آزاله. طا اشارت است بطهارت عز او، و سین اشارتست بسناء جبروت او، و میم اشارت است بمجد جلال او، خداوندی که روح دلها مهر او، آیین زمانها ذکر او، سور گوشها گفتار او، عید چشمها دیدار او، میعاد نواختها ضمان او، آسایش جانها عیان او، منزل جوانمردان کوی او، مقصود عارفان گفت و گوی او، نسیم وصل دمان از سوی او، همه ازو و همه باو، و خود همه او. قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ. ,

قوله: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ، ای سیّد! این مشتی بیگانگان که مقهور سطوت و سیاست مااند و مطرود درگاه عزت مااند تو دل خویش چرا بایشان مشغول داری و از ناگرویدن ایشان بر خود چرا رنج نهی؟ ایشان را بحکم ما تسلیم کن و دل خویش وا مهر و صحبت ما پرداز، هر آن دل که با مهر و صحبت ما آرام گرفت نیز غیری را در آن دل جای نبود. از سهل علی مروزی پرسیدند که از کرامات که اللَّه با بنده کند کدام مه است، گفت: آن که دل او از غیر خود خالی دارد. جنید را پرسیدند که دل کی خوش بود؟ گفت: آن وقت که او در دل بود. ,

قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ و این انیز دستی است ترا بر من که سپاس نهی بآن بر من أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ (۲۲) که قوم مرا به بندگی گرفتی تا من در میان شما بالیدم و در دست تو برآمدم. ,

قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ (۲۳) فرعون گفت: خدای جهانیان خود چه چیزست ؟ ,

قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا (ع) گفت: خداوند آسمانها و زمینها و هر چه در میان آن، إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ (۲۴). اگر این سخن را بی‌گمان خواهید بود. ,

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (۲۵)، ایشان را گفت که گرد او بودند: نمی‌نیوشید؟ ,

قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، این آیت را دو تأویل گفته‌اند: یکی آنست که در نوبت اول رفت که موسی (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّة نعمة لک علی فی ان عبّدت بنی اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوی حتی نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لی من اهلی من یربینی و لم یلقونی فی الیم، فای نعمة لک علیّ؟ باین قول وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ بر طریق استفهام است، یعنی او تلک نعمة، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ. یعنی أ فهم الخالدون. ,

2 و قال الشاعر: و قولها و الرّکاب واقفة

3 لم انس یوم الرّحیل وقفتها و طرفها فی دموعها غرق‌

تترکنی هکذا و تنطلق‌ ,

قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ الایة...، موسی (ع) چون بفرعون رسید و او را بر توحید دعوت کرد و لختی آیات و معجزات برو ظاهر کرد فرعون سر وازد از توحید و آن گه بر موسی سپاس و منّت نهاد که: ترا نه من پروردم و از کودکی ببزرگی رسانیدم؟ موسی از روی انکار جواب داد که بر من سپاس چه نهی بآنکه بنی اسرائیل را بندگان گرفتی و خود کرا رسد که بنده گیرد و خداوندی کند مگر خدای عالمیان کردگار جهان و جهانیان. فرعون گفت: وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ این خدای عالمیان چیست و کیست؟ فرعون این سؤال بی‌ادب‌وار کرد و موسی در تعظیم شد، گفت: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا ای فرعون اگر تو نمیدانی و بتوحید وی راه نمی‌بری هفت آسمان و هفت زمین، و هر چه در میان آن، نشانست و گواه بر خداوندی و یگانگی او، کائنات و محدثات همه آیات و رایات قدرت او. ,

2 و فی کلّ شی‌ء له آیة تدلّ علی انّه واحد

تاریخ ازل و ابد کم از لحظتی در بدایت اقبال او، نعمت هر دو سرای کم از ذره‌ای در شعاع آفتاب افضال او، ساختگان خدمتند سوختگان محبت او، خستگان محنتند عزیزان حضرت او، خداوندی که همه ثناها را سزاوارست، در ذات بی‌نظیر و در صفات بی‌یارست، در کامرانی با اختیار و در کارسازی بی‌اختبارست، عاصیان را آمرزگار و با مفلسان نیکوکار است، آرنده ظلمات و برآرنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرار است. ,

4 با رنگ رخ تو لاله بی‌مقدارست با بوی سر زلف تو عنبر خوارست‌

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ (۶۹). برخوان بر ایشان خبر ابراهیم. ,

إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ آن گاه که گفت پدر خویش را ما تَعْبُدُونَ (۷۰) چیست که می‌پرستید؟ ,

قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً گفتند بتان می‌پرستیم فَنَظَلُّ لَها عاکِفِینَ (۷۱) همیشه بآن بازنشسته‌ایم. ,

4 قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ (۷۲) گفت هیچ بشما نیوشند چون خوانید. أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ (۷۳)، یا بکار آیند شما را یا گزایند.

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ یعنی اتل یا محمد علی اهل مکه، خبر ابراهیم إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ و ایّ شی‌ء تعبدون؟ ,

قالُوا نَعْبُدُ هذه الاصنام التی ترانا مقیمین علی عبادتها و هی اثنان و سبعون صنما من ذهب و فضة و حدید و نحاس و خشب و انّما قال: فَنَظَلُّ لانهم کانوا یعبدونها بالنهار دون اللیل. ,

قالَ لهم ابراهیم: هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ ای هل یسمعون دعائکم و هل یجیبکم اذ تدعونها. ,

أَوْ هل یَنْفَعُونَکُمْ فی شی‌ء اذ عبدتموها او یضرّونکم بشی‌ء اذ لم تعبدونها. ,

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة علی ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت می‌پرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: باری بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه می‌پرستید شما این بتان را که نمی‌شنوند نمی‌بینند و نمی‌دانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزای معبودی اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بت‌پرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پی ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی‌ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوی باش، و اگر من بشما آوردم راست‌تر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پی پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولی آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثنای محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشی نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکی ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهای خود بر پی آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فی الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فی الدعاء. ,

این مقام ارباب شریعت است، و موسی (ع) برین مقام بود آن گه که میگفت رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی الی آخر الایة. و برتر ازین مقام اصحاب حقایق است که از ذکر و ثناء محبوب و احاجت خواست نه پردازند. گهی زبان در ثناء آویخته گهی دل در مشاهده آمیخته و سرّ بمواصلت رسیده در خود فانی گشته و بحقّ باقی شده، اینست حال خلیل آن گه که میگفت: الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ، ای یهدینی منّی الیه فانی محو فی وجودی لا اهتدی فی نفسی الی معبودی. ,

پیر طریقت ازینجا گفت: الهی راهم نمای بخود و باز رهان مرا از بند خود، ای رساننده! بخود برسانم که کس نرسید بخود، الهی یاد تو عیش است و مهر تو سور است، شناخت تو ملک است و یافت تو سرور، صحبت تو روح روح است و قرب تو نور، جوینده تو کشته با جانست و یافت تو رستخیز بی‌صور. ,

وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ. خلیل از طعامهای لذیذ با راحت و شرابهای روشن مروّق نفور گشت. گفتند چرا ازو نخواهی و نخوری جواب داد که: الا له الخلق و الامر. این صورت ما فرموده خلق اوست و این تن ما فرمان امر اوست. ما دامن بدامن ارادت از ان وابستیم و خود را در طویله تطوّل وی کشیدیم تا ما را بی قوت نگذارد. هنوز پرکار قدرت در دایره وجود نگشته بود که هر کسی را آنچه سزای وی بود داده و از آن پرداخته. فرغ اللَّه من الخلق و الخلق و الاجل و الرّزق. یکی در بند قوت نفس است یکی در آرزوی قوت دل. قوت نفس طعام و شراب است و قوت دل معرفت و محبّت. یکی زنده بنفس، زندگی وی بقوت است و بباد، یکی زنده بحقّ، زندگی وی بمهر است و بیاد. ذو النون مصری هر گه که این آیت خواندی گفتی: یُطْعِمُنِی طعام المعرفة وَ یَسْقِینِ شراب المحبّة ثمّ انشأ یقول: ,

قوله تعالی: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ (۱۰۵) دروغ‌زن شمرد قوم نوح فرستادگان را. ,

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ آن گه که فرا ایشان گفت مرد ایشان نوح أَ لا تَتَّقُونَ (۱۰۶). بنپرهیزید؟ ,

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۰۷) من شما را فرستاده‌ای استوارم. ,

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۰۸) بپرهیزید از عذاب خدای و مرا فرمان برید. ,

آثار رشیدالدین میبدی

2 اثر از ۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲۶- سورة الشعرا- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.