2 اثر از ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند بخشاینده مهربان. ,

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ» ای مردمان بپرهیزید از عذاب خداوند خویش، «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ» (۱) بدرستی که جنبش رستاخیز چیزی بزرگست. ,

«یَوْمَ تَرَوْنَها» آن روز که زلزله بینید، «تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» باز ماند هر شیر دهنده‌ای از آن فرزند که شیر میداد، «وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» و بنهد هر باروری آنچه دارد از بار خویش، «وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری‌»و مردمان را در دیدار چشم مستان بینی، «وَ ما هُمْ بِسُکاری‌» و ایشان مستان نیستند، «وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» (۲) لکن عذاب خدای که می‌بینند سختست. ,

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» و از مردمان کس است که می پیکار کند در خدای تعالی بی‌دانش، «وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ» (۳) و بر پی میرود هر دیوی را شوخ پلید. ,

این سوره بعدد کوفیان هفتاد و هشت آیتست، و بعدد بصریان هفتاد و پنج آیت، و هزار و دویست و نود و یک کلمت و پنج هزار و هفتاد حرف. جمله بمکه فرو آمد مگر سه آیت که در مدنیّات شمرند، «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» الی قوله «إِلی‌ صِراطِ الْحَمِیدِ»، بعضی مفسّران گفتند سوره همه مدنی است مگر چهار آیت: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» الی آخر اربع آیات. و قیل کلّها مکّیّة الّا اربع آیات: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی‌ حَرْفٍ» الی آخر الآیتین، و قوله تعالی: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» الی آخر الآیتین. و در این سوره سه آیت منسوخ است بآیت سیف، اوّل: «قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ»، دیگر «وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ» این هر دو آیت منسوخ است بآیت سیف، سوّم «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» نسخها اللَّه تعالی بقوله: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». و عن‌ ابیّ بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الحجّ اعطی من الاجر کحجّة حجّها و عمرة اعتمرها بعدد من حجّ و اعتمر فیما مضی و فیما بقی. ,

قوله: «یا أَیُّهَا النَّاسُ» خطاب لاهل مکّة، «اتَّقُوا رَبَّکُمْ» اطیعوه و احذروا عقابه «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ» الزلزلة و الزلزال شدة الحرکة و شدّة الاضطراب و لیس یرید به اضطراب السّاعة و انّما یرید به اضطراب الارض بما فیها من الجبال و اضیف الی السّاعة لانّها من اشراطها. مفسّران اینجا دو قول گفته‌اند که: این زلزله کی خواهد بود، قومی گفتند این زلزله از اشراط ساعتست در دنیا خواهد بود در آخر الزمان بوقت قرب قیامت بنفخه اولی که آن را نفخه فزع گویند، گفتند فریشته‌ای از آسمان ندا کند که: یا ایّها النّاس اتی امر اللَّه. آواز وی بجمله اهل زمین رسد همه در فزع افتند فزعی عظیم که از آن هیبت و فزع همه زنان حامله بار فرو نهند و ناخورده شراب بسان مستان افتان خیزان شوند، زمین را و کوه‌ها را بشدت و عنف بجنبانند و از پس این زلزله و فزع آفتاب از مغرب بر آید، و بقول سدّی و حسن: این زلزله روز قیامت خواهد بود وقت خاست رستاخیز. و قال ابن عباس: هی الزلزلة الّتی تکون معها السّاعة و هی رجعة الارض لخروج من فیها. ,

«یَوْمَ تَرَوْنَها» یعنی الزلزلة، و قیل السّاعة، «تَذْهَلُ» یعنی تغفل، و الذهول الغفلة، و قیل الذهول السّلو، ذهلت عن کذا اذا سلوت عنه. «کُلُّ مُرْضِعَةٍ» ای کلّ امرأة معها ولد ترضعه، یقال امرأة مرضع بلاهاء اذا ارید به الصّفة مثل حائض و حامل، فاذا ارادوا الفعل فی الحال ادخلوا الهاء. «وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» ای تسقط ولدها من هول ذلک الیوم. قال الحسن: تذهل المرضعة عن ولدها بغیر فطام، و تضع الحامل ما فی بطنها لغیر تمام. این دلیل قول ایشانست که گفتند این زلزله در دنیاست پیش از رستاخیز، زیرا که حبل و وضع حمل و رضاع بعد از بعث نباشد، و بقول ایشان که گفتند زلزله در قیامتست سیاق این سخن بر تعظیم کار رستاخیز است و شدت هول و سعوبت آن نه بر تحقیق حمل و رضاع، هذا کقول القائل:اصابنا امر یشیب فیه الولید، یرید شدّته و صعوبته. «وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری‌ وَ ما هُمْ بِسُکاری‌» ,

قرأ حمزة و الکسائی «سکری و ما هم بسکری» بفتح السین من غیر الف فیهما، و قرأ الباقون «سکاری و ما هم بسکاری» بضمّ السین و بالالف فیهما، و هما لغتان کلاهما جمع سکران، و المعنی اذا نظرت الیهم تحسبهم سکاری من زوال عقلهم و لیسوا کذلک فی الحقیقة و لکن هول القیامة صیّرهم کذلک. عمران حصین و ابو سعید خدری گفتند: این دو آیت از اول سوره در غزات بنی المصطلق فرو آمد در میانه شب، جمع یاران در روش بودند که رسول خدای ندا کرد همه را باز خواند، یاران همه راحلها سوی وی راندند و گرد وی در آمدند رسول (ص) این هر دو آیت بر ایشان خواند یاران بسیار بگریستند و زاری کردند آن گه جایی که فرو آمدند از دلتنگی و رنجوری زینها از چهارپایان باز نگرفتند و خیمه‌ها نزدند و دیگها نپختند هم چنان اندوهگین و متفکّر نشسته گریان و سوزان، رسول خدا یاران را گفت: «أ تدرون ای یوم ذلک؟» هیچ دانید که آن روز چه روزست؟ گفتند اللَّه و رسوله اعلم، اللَّه تعالی داناتر دانایی است بآن روز و پس رسول وی، رسول گفت آن روز ربّ العزّه آدم را گوید برخیز و از فرزندان خود نصیب آتش بیرون کن، گوید بار خدایا چند بیرون کنم؟ گوید از هزار نهصد و نود و نه بیرون کن و یکی را بگذار که سزای بهشتست، آن سخن بر یاران صعب آمد و در زاریدن و گریستن بیفزودند و گفتند: فمن ینجو یا رسول اللَّه؟ پس از ما خود که رهد و که امید دارد که نجات یابد؟ رسول خدا گفت: «ابشروا و سدّدوا و قاربوا». ,

قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، استنارت الارواح بذکر الحبیب و انشقت الاکباد بشوق الحبیب، فلا راحة للحبیب بدون الحبیب، و لا سکون للحبیب الی غیر الحبیب، حتی یصل الی الحبیب: ,

2 رکبت بحار الحبّ جهلا بقدرها و تلک بحار لیس یطفوا غریقها

3 فسرت علی ریح تدلّ علیکم و لاح قلیلا ثم غاب طریقها

4 الیکم بکم ارجوا النجاة و لا اری لنفسی دلیلا غیرکم فیسوقها

قوله تعالی: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ» نمی‌دانی که خدای را سجود میکند و فرمان می‌برد. «مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» هر که در آسمان و هر که در زمین، «وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ» و خورشید و ماه و ستارگان، «وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ» و کوه‌ها و درختان و جنبندگان، «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ» و فراوانی از مردمان، «وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» و فراوانست باز از مردمان که برایشان حکم رفته که ایشان اهل عذابند: «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ» و هر که اللَّه تعالی او را خوار کرد، «فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ» او را نوازنده‌ای نیست «إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ» (۱۸) که اللَّه تعالی آن کند که خود خواهد. ,

«هذانِ خَصْمانِ» این دو گروه جنگ‌کنان، «اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» که با هم بر آویختند در خدایی خداوند خویش، «فَالَّذِینَ کَفَرُوا» امّا ایشان که کافر شدند، «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ» جامه‌ها بریده‌اند ایشان را از آتش. «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ» (۱۹) می‌ریزند از زبر سرهای ایشان فرو آب گرم. ,

«یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ» می‌گدازند بآن حمیم آنچه در شکمهای ایشان، «وَ الْجُلُودُ» (۲۰) و می‌گدازند بآن پوستهای ایشان. ,

«لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ» (۲۱) و ایشانراست مقمعها از آهن. ,

قوله: «أَ لَمْ تَرَ» ای الم تعلم، و قیل الم تر بقلبک، «أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ» هو علی العموم و سجودهم طاعة، «وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» خصوص فی المؤمنین، «وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ»، مفسران گفتند وجه این سجود همان وجه تسبیحست که در آن آیت گفت: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» دانیم که سجودست بحقیقت لکن عقل را بدریافت آن راه نیست، همچنین ربّ العزّه آسمان و زمین را گفت: «ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً؟ قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ»، و سنگ را خشیت گفت: «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»، و در آثار سلف است ما فی السّماء نجم و لا شمس و لا قمر الّا یقع ساجدا حین یغیب ثم لا ینصرف حتی یؤذن له فیأخذ ذات الیمین حتی یرجع الی مطلعه. مجاهد گفت: سجود جمادات تحوّل ظلال است کقوله: «یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ»، و شرح آن در موضع خویش رفت. «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ» این ناس مسلمانانند و معطوف است بر اوّل آیت، ای هذه الاشیاء کلّها تسجد للَّه و کثیر من المسلمین، اینجا سخن تمام شد پس بر استیناف گفت: «وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» یعنی و کثیر النّاس حقّ علیه العذاب بکفره و ابائه السّجود. این معنی بر قول ایشان است که گفتند: سجود طاعت و عبادت است. ,

امّا بر قول ایشان که گفتند، سجود ظلال است، و او استیناف نیست بلکه و او عطف است و سخن پیوسته، و کثیر من النّاس و کثیر حقّ علیه العذاب و ان سجد ظله للَّه. «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ» ای من یهنه بالخذلان، «فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ» بالتوفیق، «إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ» یکرم من یشاء بالایمان، و یذلّ من یشاء بالکفر. فالسّعادة و الشّقاوة بمشیّته و ارادته. ,

«هذانِ خَصْمانِ»، قرأ ابن کثیر «هذانّ» بتشدید النّون، و قرأ الباقون بتخفیفها، «اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» ای فی دینه و فی امره، و انّما قال خصمان لانّهما فریقان، و قال اختصموا لانّها جمعان، جمع المؤمنین و جمع الکافرین، خلاف است میان علماء که این دو جمع که‌اند؟ بخاری آورده در صحیح که: ابو ذر غفاری سوگند یاد کرده که این آیت در شأن مبارزان روز بدر فرو آمد، شش کس بودند از قریش سه مسلمان: حمزة بن عبد المطّلب و علیّ بن ابی طالب و عبیدة بن الحارث بن المطّلب و سه کافر: عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و الولید بن عتبه. محمد بن اسحاق گفت: روز بدر عتبة بن ربیعه و پسر وی ولید بن عتبه و شیبة بن ربیعه از صف مشرکان بیرون آمدند و مبارزت خواستند، از صف مسلمانان سه جوان انصاری بیرون شدند عوّذ و معوذ پسران حارث بن رفاعة بن سواد و عبد اللَّه بن رواحه، ایشان گفتند: من انتم؟ شما که باشید؟ گفتند ما انصاریانیم فلان و فلان و فلان، ایشان گفتند: یا محمّد اخرج الینا اکفانا من قومنا. ما کفو خویش خواهیم از قوم خویش یعنی از قریش، مصطفی (ص) گفت: قم یا عبیدة بن الحارث و یا حمزة بن عبد المطّلب و یا علی بن ابی طالب. ,

مشرکان چون ایشان را دیدند گفتند اکفاء کرام شمائید کریمان و بزرگان و همسران ما، آن گه عبیده با عتبه بر آویخت، و حمزه با شیبه و علی با ولید کوشیدند تا آن گه که مشرکان هر سه کشته شدند، و در شأن ایشان آیت آمد، «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» ای اقتلوا فی اللَّه عزّ و جلّ وحّده هؤلاء، و اشرک به هؤلاء. ,

قوله: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» الآیة... بدانکه هر چه در هفت آسمان و هفت زمین است حیوانات و جمادات همه آنند که خدای را جلّ جلاله میخوانند و او را سجود میکنند، و به بی عیبی گواهی می‌دهند، و بپاکی یاد می‌کنند، امّا بعضی آنست که آدمی بعقل خود فرا دریافت آن می‌رسد و از ادراک آن عاجز نه و بر دانش وی پوشیده نه، سجود فریشتگان در آسمان و مؤمنان در زمین از آن نمط است، ذلک قوله: «یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ»، أمّا بعضی آنست که عقل آن را رد می‌کند و دل در آن می‌شورد و دین آن را می‌پذیرد و اللَّه تعالی بدرستی آن گواهی می‌دهد، سجود آفتاب و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان از این بابست، رب العزه آن را در قرآن یاد کرد و مؤمنانرا باقرار و تسلیم فرمود که: «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»، هر که اللَّه تعالی بوی نیکویی خواست و دل روشن داد و توفیق رفیق کرد که آنچه که در خرد محال است اللَّه تعالی بر آن قادر بر کمال است معقول و نامعقول را مقدّر است و مقتدر، فاطر و مدبّر، نه باوّل عاجز نه بآخر، از کیف باطن است و بقدرت ظاهر. ای جوانمرد حیلت در رزق محنت بار آورد و تکلّف در دین حیرت بر دهد، نه رزق بدست ماست نه دین بخرد ما، هر دو را گردن باید نهادن و کار با خداوندگار سپردن، آنجا که گفت: «جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ» دیوار را ارادت در خود معلوم نگشت، و خالق بآنچه گفت راستگوی و استوار است و آنجا که گفت: «ثِیابٌ مِنْ نارٍ» از آتش پیراهن بریده در عقل معلوم نگشت و خالق استوار، «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ». در آتش درخت آتشین رسته می‌بالد و بر میدهد، در عقل معلوم نگشت، و خالق استوار، «قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ» از زمین و آسمان بی جان سخن گفتن در عقل معلوم نگشت و خالق استوار، «تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ» از آتش بی‌جان خشم راندن در عقل معلوم نگشت و خالق استوار، «وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» سخن گفتن دوزخ فردا در عقل معلوم نگشت و خالق استوار، گویایی رعد و دانایی وی که: «وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ» در عقل معلوم نگشت و خالق استوار، ماه در منازل مقادیر روان بدو نیم گشته و رد و نیمه کوه که: «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» در عقل معلوم نگشت و عیان آن را گواه و خالق بآنچه گفت استوار. مسلمانان این جمله را بنور هدی پذیرفتند و بسکینه ایمان پسندیدند، و بقوّت اخلاص بیارامیدند و بر مایه بصیرت وا ایستادند و آن را دین دانستند، تهمت بر عقل خود نهاده و عیب از سوی خود دیده و اللَّه تعالی را بهمه استوار گرفته. ,

«وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ»، مسکین آن بیچاره رانده که در ازل داغ خسار بر رخسار وی نهادند و بتازیانه انتقام از مقام قربش براندند که: «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ»، سابقه‌ای رانده چنان که خود دانسته، عاقبتی نهاده چنان که خود خواسته، و کس را بر آن اطلاع نداده، یکی را امروز لباس شرک داد و طراز حرمان، و فردا لباس قطران با طراز هجران، «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ». یکی را امروز لباس تقوی داد و فردا لباس حریر در آن باغ و بستان و آب روان، و جفت جوان و تن درست و دل شاد و جان خرّم. ,

«یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ»، چنان که امروز اهل معرفت در معرفت متفاوتند و مؤمنان در زیادت و نقصان ایمان، فردا در سرای بقا هر کسی بر حسب حال خویش و بر اندازه معرفت خویش نواخت و کرامت بیند، عابدان را لباس حریر و دستینه‌های زر و مروارید با حور و قصور، و عارفان را لباس تفرید در بحر عیان غرقه نور، قومی را بزیور بهشت بیارایند باز قومیند که بهشت را بنور جمال ایشان بیارایند. ,

4 و اذا الدّر زاد حسن وجوه کان للدرّ حسن وجهک زینا.

قوله تعالی: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ» آن گه که ما جای ساختیم ابراهیم را جایگاه خانه، «أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً» گفتیم با من انباز مگیر هیچ چیز، «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» و خانه من پاک دار «لِلطَّائِفِینَ» حاجیان را که گرد آن طواف کنند، «وَ الْقائِمِینَ» و ایشان را که آنجا مقیمند، «وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» (۲۶) و نمازگزاران را. ,

«وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» و بانگ زن در مردمان و آگاه کن بآهنگ خانه کردن، «یَأْتُوکَ رِجالًا» تا آیند بتو پیادگان، «وَ عَلی‌ کُلِّ ضامِرٍ» و بر هر اشتری نزار باریک گشته‌ای در نشسته پهلوی، «یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» (۲۷) میایند از هر شاهراهی دور، «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» تا بمنفعتها می‌رسند که ایشان را روا داشتم آن، «وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ» و خدای را یاد کنند بتلبیه، «فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ» در شبانروزهایی که دانسته جهانیانست «عَلی‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ» بر آنچه ایشان را روزی داد اللَّه تعالی از بسته زبانان، «فَکُلُوا مِنْها» می‌خورید از آن. «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ» (۲۸) و خورانید مستمند درویش را. ,

«ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ» پس تا بگزارند آنچه نشانهای بیرون آمدنست از احرام، «وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ» و بگزارند کارهای خویش در حجّ که آن شمردنی‌اند، «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» (۲۹) و تا طواف کنند گرد آن خانه که از دعوی جباران آزاد است. ,

«ذلِکَ» آنچه گفتیم از اعمال و احکام حجّ دین خداست. «وَ مَنْ یُعَظِّمْ، حُرُماتِ اللَّهِ» ,

قوله: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ» ای و اذکر یا محمّد کیف کان بدؤا بناء البیت، و قیل فیه مضمر تقدیره، و اوحینا اذ بوّأنا لإبراهیم مکان البیت. «أَنْ لا تُشْرِکْ»، یقال تبوء الرّجل منزلا اتّخذه و بوّأه غیره منزلا اعطاه و اصله باء اذا رجع و بوّأته جعلت له منزلا یرجع الیه، و اللّام فی الإبرهیم زیادة لقوله: «بَوَّأْنا بَنِی إِسْرائِیلَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ»، و المبوّأ و المباة، المنزل، «مَکانَ الْبَیْتِ» اصل شرف البیت شرف مکانه الّذی بنی فیه فانّه حرم الی الارض السابعة، قیل انّما ذکر مکان البیت لانّ الکعبة رفعت الی السماء زمن الطوفان، ثم لمّا امر اللَّه تعالی ابرهیم ببناء البیت لم یدر این یبنی، فبعث اللَّه تعالی ریحا یقال له الحجوج فی صورة حیّة لها رأس و جناحان فکنست لإبراهیم ما حول الکعبة عن اساس البیت الاوّل الذی بناه آدم (ع). و قال الکلبی: بعث اللَّه سحابة بقدر البیت فقامت بحیال البیت و فیها رأس یتکلم یا ابرهیم این علی قدری فبنی علیه. «أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً» ای عهدنا الیه و امرناه ان لا تشرک بی شیئا، قیل تأویله انصب البیت قبلة للمصلّین الّذین لا یسجدون الّا اللَّه، «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» عن الاصنام و عبادة الاوثان، و ذلک انّ المشرکین کانوا یضعون الاصنام و یعلّقونها فی البیت، و قیل کانوا یذبحون باسم الاصنام و یلطخون البیت بدمائها کما تلطخ المساجد بالخلوق، و قیل طهّر بیتی من الاقذار و ان یجری فیه ما یجری فی سائر البیوت، «لِلطَّائِفِینَ» الّذین یطوفون بالبیت، «وَ الْقائِمِینَ» ای المقیمین فیه، و قیل القائمین، «وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» یعنی المصلّین فانّ الصّلاة قیام و رکوع و سجود، الرّکّع جمع راکع و السّجود جمع ساجد و لم یذکر الواو بین الرّکّع و السّجود و ذکر بین القیام و بین الرّکوع لانّ الصّلاة قاعدا جائزة و لا تجوز بغیر الرکوع و السّجود. سخن در بناء کعبه مقدسه و اختلاف احوال آن از ابتداء آفرینش خلق تا بروزگار آخر در سورة البقرة مستوفی گفته‌ایم کسی که خواهد تا بداند کیفیت و قصّه آن آنجا مطالعه کند. ,

«وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» حسن گفت: این سخن مستأنف است و خطاب با مصطفی است او را فرمودند تا در حجّة الوداع این ندا کند، و فی ذلک ما روی ابو هریره قال قال رسول اللَّه ص: «ایّها النّاس قد فرض علیکم الحجّ فحجّوا» امّا جمهور مفسران بر آنند که این خطاب با ابراهیم (ع) است و سخن پیوسته است نه مستأنف، یعنی و قلنا له اذّن فی الناس بالحجّ، ای ناد فیهم بالحج کقوله: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ» ای نادی منادی بینهم. ابراهیم چون از بناء خانه فارغ شد فرمان آمد از جبّار عالم بوی که عالمیان را بر حج خوان، قال ابن عباس: عنی بالنّاس فی هذه الایة اهل القبلة. ابراهیم گفت بار خدایا آواز من تا کجا رسد و که شنود؟ ,

رب العزه گفت: علیک الاذان و علیّ الإبلاغ‌ ابراهیم بر مقام ایستاد آن سنگ که آن را مقام ابراهیم گویند، چون ابراهیم علیه السّلام بر آن مقام بایستاد بالا گرفت چندان که کوهی عظیم شد، و گفته‌اند که بر بو قبیس شد، و گفته‌اند که بر کوه صفا شد و انگشت در کوش نهاد و روی با شرق و غرب گردانید و با یمین و شمال، و گفت. ,

یا ایّها النّاس انّ اللَّه بنی لکم هذا البیت و امر کم ان تحجّوه فاطیعوه و اعبدوه و لا تشرکوا به شیئا، فاجابه کلّ من یحجّ من اصلاب الآباء و الارحام الامّهات لبیّک اللّهم لبیّک. و قال ابن عباس: فاوّل من اجابه اهل الیمن فهم اکثر الناس حجّا. قوله: «یَأْتُوکَ رِجالًا» ای مشاة علی ارجلهم جمع راجل مثل قائم و قیام و صاحب و صحاب، و راکب و رکاب، «وَ عَلی‌ کُلِّ ضامِرٍ» ای رکبانا علی کل بعیر مهزول اتعبه السّفر لبعده، «یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» ای یأتی تلک النّوق الضّوامر من کلّ طریق بعید، یقال بئر عمیقةای بعیدة القعر. ,

قوله: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ» الآیة. قال ابن عطاء: وفّقنا لبناء البیت و مکنّاه منه و اعنّاه علیه و قلنا له: «لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً» ای لا تلاحظ البیت و لا تنظر الی بنائک. می‌گوید ابراهیم را تمکین کردیم و ساز و آلت و قوّت و مهارت و قدرت و معونت دادیم تا خانه کعبه را بنا کرد چنان که خواستیم و فرمودیم، آن گه او را گفتیم کرده و ساخته خود منگر توفیق و معونت ما نگر، و جهد خود مبین ارادت و عنایت ما بین. ای جوانمرد بنده را دو دیده داده‌اند تا بیک دیده صفات آفات نفس خود بیند و بیک دیده صفات الطاف کرم حق بیند، بیک دیده فضل او بیند، بیک دیده فعل خود بیند، چون فضل او بیند افتخار کند، چون فعل خود بیند افتقار آورد، چون کرم قدم بیند در ناز آید، چون قدم عدم خاک بیند در نیاز آید، آن شوریده عراق سوخته آتش فراق شبلی گاهی می‌گفت: لیتنی کنت این نباذ لم اعرف هذا الحدیث. ,

کاشکی مرا خراباتی بودی و مرا با این حدیث سر و کار نبودی، و گاه گفتی کجایند ملائکه ملکوت و سکّان حظایر قدس تا پیش تخت دولت و سریر عزت ما سماطین برکشد. ,

3 گه با کف پرسیمم و گه درویشم گه با دل پر نشاط و گه دل ریشم‌

4 گه باز پس خلق و گهی در پیشم من بوقلمون روزگار خویشم‌

قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» اللَّه باز دارد از گرویدگان، «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» (۳۸) اللَّه دوست ندارد هرکژ کاری ناسپاس، «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ» دستوری دادند ایشان را که جنگ کنند با دشمن، «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» از بهر آن بیداد که بر ایشان کردند، «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (۳۹) و اللَّه بر یاری دادن ایشان براستی که تواناست. ,

«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» ایشان که بیرون کردند ایشان را از خان و مان ایشان به نشایست بی هیچ چیز، «إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» جز زان که میگفتند خداوند ما اللَّه است، «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» و اگر نه بازداشت اللَّه بودی که ایشان را از یکدیگر باز داشت، «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ» فروهشتندی صومعه‌های راهبان، «وَ بِیَعٌ» و کلیسیاهای ترسایان، «وَ صَلَواتٌ» و کنیسه‌های جهودان، «وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً» و مسجدهای مسلمانان که اللَّه را خوانند و یاد کنند در آن ببانک نماز و نماز، «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» و براستی که اللَّه یاری دهد آن کسانی را که دین او را یاری دهند، «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» (۴۰) که اللَّه براستی با نیرو است با هر کس تاونده. ,

«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ» ایشان که اگر ایشان را در زمین دسترس دهیم و پایگاه، و سلطانان نشانیم، «أَقامُوا الصَّلاةَ» نماز بپای دارند، «وَ آتَوُا الزَّکاةَ» و زکاة مال دهند، «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» و نیکوکاری فرمایند، «وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» و از ناپسند باز زنند، «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» (۴۱) و اللَّه راست سرانجام همه کارها، «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ» و اگر دروغ زن گیرند ترا، «فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ» دروغ زن گرفت پیش از ایشان «قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ» (۴۲) قوم نوح و قوم هود و قوم صالح‌ «وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ» نمرود و اصحاب او، «وَ قَوْمُ لُوطٍ» (۴۳) و قوم لوط «وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ» و قوم شعیب، «وَ کُذِّبَ مُوسی‌» و دروغ زن گرفتند موسی را، «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ» فرو گذاشتم کافران را و درنگ دادم، «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ» آن گه فرا گرفتم ایشان را، «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ» (۴۴) چون دیدی و چون بود ناپسندیدن من. ,

«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها» ای بسا شهرا که هلاک کردیم آن را، «وَ هِیَ ظالِمَةٌ» و ستمکار ایشان بودند، «فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها» آنکه آن شهر از مردمان خالی، دیوارها افتاده بر کازها. «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» و آنکه چاه باز مانده از، «وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ» (۴۵) و کوشک استوار رفیع. ,

آثار رشیدالدین میبدی

2 اثر از ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.