1 گر ندانی ز زاغور بلبل بنگرش گاه نغمه و غلغل
1 آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم
1 درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال
1 ز کین تو غمناک گردد عدو ز داشاب تو شاد گردد ولی
1 نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
1 چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
1 زده به بزم تو رامشگران به دولت تو گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس
1 چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
1 عجب دلتنگ و غمخوارم، ز حد بگذشت تیمارم تو گویی در جگر دارم دو صد یاسیج گرگانی
1 آهو با شیر کی تواند کوشید جوجگک با باز کی تواند پرید