1 تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگر سوزم روز
2 شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
1 در بندم از آن دو زلف بند اندر بند نالانم از آن عقیق قند اندر قند
2 ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند
1 ای کرده سپاه اختران یاری تو فخرست جهان را به جهانداری تو
2 مستند مخالفان ز هشیاری تو بخت همه خفته شد ز بیداری تو
1 هست ایام عید و فصل بهار جشن جمشید و گردش گلزار
2 ای نگار بدیع وقت صبوح زود برخیز و راح روح بیار
1 دولت همه ساله بیجلال تو مباد همت همه ساله بیجمال تو مباد
2 هر بنده که هست بیکمال تو مباد خورشید جهان تویی، زوال تو مباد
1 هر کار که هست جز به کام تو مباد هر خصم که هست جز به دام تو مباد
2 هر سکه که هست جز به نام تو مباد هر خطبه که هست جز به بام تو مباد
1 مسعود جهاندار چو مسعود ملک بنشست به حق به جای محمود ملک
2 از ملک جز این نبود مقصود ملک کز ملک به تربیت رسد جود ملک