1 نام او نانوشته بر خواندم چون نهادم سر قلم بر نام
1 با من آن ترک کمان ابرو گفت پیش چشمش به زبان ترکی
2 که ترا کشته ام آن زنده ببین در میان دو کمان ترکی
1 عقل را میانه بربایی بر سر سنبل ار نهی بندی
1 عیدی دیدم سر علم افتاد فی الحال بجایش سر سنج بستم
1 با آنکه ترا سر مسلمانی نیست یاد بود و کنون نیست همان محبوبی
1 این زمان در عزیز فی الحال تا زمان دگر چه باشد حال
2 حرف اول ز هر دو گیر و دو پنج ربع دیگر دهش ز روی مثال
3 تا شود نام آن مهی که ندید آسمان مثل آن بدیع جمال
4 چون خدایش بخوبیش خواند بزرگ زان بزرگی رسید او به کمال
1 گویم بتو نام آن شکر لب شیرین تر ازین چکار باشد
2 خرما بگزین و بفکن از وی چیزی که میان خار باشد
1 آنکه در حسن مه چهارده بود دی شنیدم که بپیوست بسی
1 چون برافشاند آن پریرخ طره را دل برآورد ز درون طره سر