1 ساربانا! رحم کن بر آرزومندانِ زار وعده شد نزدیک و نبود بعد از این جای قرار
2 کن حُدا نعمانی گردون فرازِ برقْ سیر بیخبر زآب و علف، کار آزمای راهوار
3 بی تأمّل برگُشا بند عِقال از زانوَش زمرة درماندگان را این گِره وا کُن ز کار
4 تا کُنم بر خویشتن آرام و آسایش حرام تا نهم یکباره خواب و خورد و راحت بر کنار