باید که باعث بر تأهل دو چیز بود حفظ مال و طلب نسل، نه داعیه از طوسی اخلاق ناصری 3
1. باید که باعث بر تأهل دو چیز بود حفظ مال و طلب نسل، نه داعیه شهوت یا غرضی دیگر از اغراض.
1. باید که باعث بر تأهل دو چیز بود حفظ مال و طلب نسل، نه داعیه شهوت یا غرضی دیگر از اغراض.
1. و چون مردم به یکدیگر محتاج اند و کمال و تمام هر یک به نزدیک اشخاص دیگر است از نوع او، و ضرورت مستدعی استعانت، چه هیچ شخص به انفراد به کمال نمی تواند رسید چنانکه شرح داده آمد، پس احتیاج به تألیفی که همه اشخاص را در معاونت به منزلت اعضای یک شخص گرداند ضروری باشد؛ و چون ایشان را بالطبع متوجه کمال آفریده اند پس بالطبع مشتاق آن تألف باشند؛ و اشتیاق به تألف محبت بود، و ما پیش ازین اشارتی کرده ایم به تفصیل محبت بر عدالت. و علت در آن معنی آنست که عدالت مقتضی اتحادیست صناعی، و محبت مقتضی اتحادی طبیعی، و صناعی به نسبت با طبیعی مانند قسری باشد، و صناعت مقتدی بود به طبیعت.
1. حمد بی حد و مدح بی عد لایق حضرت عزت مالک الملکی باشد که همچنان که در بدو فطرت اولی، و هو الذی یبدوا الخلق، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمی آورد، هیولای انسان را، که سمت عالم خلقی داشت، چهل طور در مدارج استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید، که خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا، تا چون به نهایت تربیت رسید و اثر حصول شایستگی قبول در وی پدید آمد، خلعت صورت انسانی را، که طراز عالم امری داشت، که و ینزل الروح من امره، به یک دفعه، که و ما امرنا الا واحده، بر طریق کن فیکون، کلمح البصر أو هو اقرب، در وی پوشانید، تا وجود اول او رقم تمامی یافت، و نوبت تکوین به کون ثانی رسید و مستعد تحمل امانت ربانی گشت، که ثم أنشاناه خلقا آخر؛ به ازای بدو فطرت درعود نشأت، ثم نعیده، معنویت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیم گاه علم الانسان ما لم یعلم و کارخانه إعملوا صالحا، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقی در مدارج کمال و تحلی به صوالح اعمال سال به سال بل حالا فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل می گذراند تا آنگاه که با معاد ارجعنی الی ربک رساند و صورت مستعار او را که لباس اول هیولای اولای انسانی بود و در کون اول به چندان تخمیر و ترشیح مخصوص شده، دفعه واحده استرداد کند، که فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون، تا چون ندای لمن الملک الیوم با جواب لله الواحد القهار، از حضرت مالک الملک در فضای عالمهای ملک و ملکوت افتد، و موعد کل شی هالک الا وجهه درآید، وعده کما بدأکم تعودون به انجاز رسیده باشد، و حکمت کنت کنزا مخفیا به اتمام پیوسته، ذلک تقدیر العزیز العلیم.
1. چون نوع مردم به ادخار اقوات و ارزاق مضطر است، چنانکه در فصل گذشته یاد کردیم، و بقای بعضی اقوات در زمانی بیشتر ناممکن، پس به جمع مالابد و اقتنای مایحتاج از هر جنسی احتیاج افتاد، تا اگر بعضی اجناس در معرض تلف آید بعضی که از فساد دورتر بود بماند، و به سبب ضرورت معاملات و وجوه اخذ و اعطا، چنانکه در مقاله گذشته گفته ایم، به دینار که حافظ عدالت و مقوم کلی و ناموس اصغر است حاجت بود، و به عزت وجود او و معادلت اندکی از جنس او با بسیاری از دیگر چیزها، مؤونت نقل اقوات از مساکن به مساکن دورتر مکفی شد، بدان وجه که، چون نقل اندک او که قیمت اقوات بسیار بود قائم مقام نقل اقوات بسیار بود، از کلفت و مشقت حمل آن استغنا افتد، و همچنین به رزانت جوهر و استحکام مزاج و کمال ترکیب او که مستدعی بقا بود ثبات و قوام فواید مکتسب صورت بست، چه استحالت و فنای او مقتضی احباط مشقتی بود که در طریق کسب ارزاق و جمع مقتنیات افتاده باشد، و به قول او به نزدیک اصناف امم شمول منفعت او همگنان را منظوم شد، و بدین دقایق حکمت کمالی که در امور معیشت تعلق به طبیعت داشت لطف الهی و عنایت یزدانی از حد قوت به حیز فعل رسانید، و آنچه تعلق به صناعت دارد مانند دیگر امور صناعی با نظر و تدبیر نوع انسانی حواله افتاد.
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 7 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای خواجه نصیرالدین طوسی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: خواجه نصیرالدین ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (زادهٔ ۵۹۷ هجری قمری در توس، درگذشتهٔ ۶۷۲ هجری قمری در بغداد) شاعر، همهچیزدان و سیاستمدار ایرانی است.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار خواجه نصیرالدین طوسی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.