2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 داغ تو بود لاله صفت زیب تن ما چون غنچه بود زخم تو جزو بدن ما

2 دور از گل رخسار تو مانند شکوفه از پنبهٔ داغ است به تن پیرهن ما

3 ما بلبل پر سوختهٔ گلشن عشقیم نشکفت گلی غیر جنون از چمن ما

4 ای مرده دلان یک نفس از ما نگریزید بوی دم عیسی شنوید از سخن ما

1 می‌نهد بر سینه، داغم، عشق سیم‌اندام‌ها یا برای مرغ دل می‌گسترد گل، دام‌ها

2 سینه را چندان کند تا از برش دور افکند می‌کند دایم نگین پهلو تهی زین نام‌ها

3 نیست حرف راست‌بازانت، دورو، کاین قوم را غنچه آسا لخت دل باشد زبان در کام‌ها

4 خرم آن بیدل که در شب‌های هجران با تو بود گرم گلبازی ز رفت و آمد پیغام‌ها

1 پرتو حسن زبس سوخته بال و پر ما سرمهٔ دیدهٔ عنقا شده خاکستر ما

2 کشتهٔ عشق بتان زندهٔ جاوید بود دم عیساست دم تیغ جفا بر سر ما

3 اول گام به سر منزل مقصود رسیم بیخودی در ره تحیق بود رهبر ما

4 از غلاف هوس نفس برآییم چو تیغ تا به کی در پس این پرده بود جوهر ما

1 شد بهار و بیخودیم از نشئهٔ جام هوا توبهٔ ما را شکست امروز ابرام هوا

2 جلوهٔ آهم هوا را بسکه رنگین کرده است صد تذرو اینجا گرفتارند در دام هوا

3 سینه چاک از پردهٔ عصمت دم بیرون نهد هر که همچون صبح می گردد می آشام هوا

4 می دهیدم می که با صد تر زبانی گفته است قاصد شبنم به گوش غنچه پیغام هوا

1 مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما یک استخوان چو هلال است پای تا سر ما

2 همیشه سایهٔ عشق تو بود بر سر ما چکیدهٔ جگر آتش است گوهر ما

3 نوید وصل ترا احتیاج قاصد نیست که هر پریدن چشمی بود کبوتر ما

4 در آتشیم ز بس در هوای گمنامی چراغ دودهٔ عنقا بود سمندر ما

1 تو و بدمستی و رندی و میْ‌آشامی‌ها من و خون خوردن و رسوایی و ناکامی‌ها

2 صبح نوروز خرام است، مبارک باشد بر تنت جامهٔ چسپان خوش‌اندامی‌ها

3 نشئه‌ای نیست به غربت می رسوایی را به وطن می‌بردم خواهش بدنامی‌ها

4 پختهٔ عشق کجا، شکوهٔ بیداد کجا؟ دل کم حوصله باشد ثمر خامی‌ها

1 قانع شده ست دل به تمنای او مرا در سر بس است شورش سودای او مرا

2 در عشق پای تا به سرم خون شد و چکید از بس فشرده پنجهٔ گیرای او مرا

3 کی در حریم کعبهٔ مقصود ره دهد از خود برون نکرده تمنای او مرا

4 در حیرتم که جان به کجایش فدا کنم از بس گرفته شوق سراپای او مرا

1 سینهٔ صد چاک مانند قفس داریم ما نالهٔ پهلو شکافی چون جرس داریم ما

2 رازدار عشق را نبود مجال دم زدن بخیه بر زخم دل از تار نفس داریم ما

3 عاقبت با گوشه ای از هر دو عالم ساختیم کنج چشم سرمه آلودی هوس داریم ما

4 عشق سرکش را به جسم زار، الفت داده ایم صد نیستان شعله در آغوش خس داریم ما

1 ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا شیشه جانیها حصاری گشت از آهن مرا

2 چون نباشم خوشدل از بیتابیی کز درد اوست صبح نوروزیست هر چاکی ز پیراهن مرا

3 آتشم؛ آتش، مکن تکلیف سیر گلشنم پر فشانیهای بلبل می زند دامن مرا

4 بر نمی تابد مزاج نازکم گلگشت باغ بی دماغ از نکهت گل می کند گلشن مرا

1 برده سیر آهنگی امشب بر فلک داد مرا دل شکستن داده پهلو تند فریاد مرا

2 چون شرر هر ذرهٔ او بال بیتابی زند کوه قاف ار بشنود نام پریزاد مرا

3 صید دلها می کند هردم به رنگ تازه ای دام صد نیرنگ در خاکست صیاد مرا

4 تا کند نو رسم و آئین فراموشی گهی می دهد ره در حریم خاطرش داد مرا

آثار جویای تبریزی

2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.