2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 بنام فروزندهٔ ماه و مهر فرازندهٔ بارگاه سپهر

2 ازو گشته در کار خود اوستاد اگر آب و آتش اگر خاک و باد

3 به لطفش همه راست چشم امید اگر سرخ و زرد ار سیاه و سفید

4 همه راست بر فیض عامش نظر اگر کوه و دشت است اگر بحر و بر

1 بسم الله الرحمن الرحیم راهنمایندهٔ امید و بیم

2 پیرخردمندی از ارباب هوش پیر مگو آمده بحری بجوش

3 جان جهانی دم او چون سحر صدق و صفا توام او چون سحر

4 بر تن آن عارف صادق چو صبح پیرهن صدق موافق چو صبح

1 تعالی الله ز رخش باد رفتار که زیبد گرد راهش بوی گلزار

2 به رفتن چون نسیم است و به تک باد به تن قاف و به صورت چون پریزاد

3 نسیم آسا خرامش دلپسند است ز جستن جستنش آتش بلند است

4 عجب از تندی این برق آیین نسوزد آتشش گر خانهٔ زین

1 رفت سوی تربت کان کرم شمع صفت ساخته از سر قدم

2 گفت که ما بندهٔ احسان تو ما همه شرمندهٔ احسان تو

3 درگذر از بی ادبیهای من گر نه خطابخش شوی وای من

4 گشت پس از معذرت آن کاروان جانب مقصد به دل خوش روان

1 بحمدالله پس از تحمید آمد زبانم نعت پیرای محمد

2 چو گشتم از ظهور نعت سرمست زدم بر دامن آل عبا دست

3 ز فضل شان چو کردم نکته رانی زبان شد برگ عیش زندگانی

4 مرا چون کردم آهنگ ستودن چو غنچه دل شکفت از لب گشودن

1 روایت کند سید نامدار یگانه در بحر هشت و چهار

2 که در عهد مروانیان لعین یکی زان مکان خصومت گزین

3 بسی آرزومند فرزند بود به فرزند بس آرزومند بود

4 چنین نذر کرد آن شقاوت ماب که گردد ز فرزند اگر کامیاب

1 محمد خدیو ملایک سپاه سر سروان زیبدش خاک راه

2 حبیب خدا بهترین انام علیه الصلوات و علیه السلام

3 به عرش برین یافت چون برتری به کرسی نشانید پیغمبری

4 اگر بحر و بر است اگر کوه و دشت طفیلی او جمله مخلوق گشت

1 بیا ساقی بهار آمد به صد رنگ سوی کشمیر باید کرد آهنگ

2 بده می تا دمی از خود برآیم نخستین کوهسارش را ستایم

3 تعالی الله زهی کهسار کشمیر که شد در سایهٔ او آسمان پیر

4 خصوصا پیر پنچال فلکشان بود ماهش چراغ زیردامان

1 تعالی الله ازین بزم دل افروز کز و شب طعنه زن گردیده بر روز

2 ازین بزم چراغان چشم بد دور که شد چون صبحدم صادق مشرق نور

3 وفور نورش از فیض الهی ز داغ لاله بزدوده سیاهی

4 چنین شب سال و مه را یاد ناید که یادش تیرگی از دل زداید

1 زهی شاه فلک قدر جوان بخت وجودش زیب ملک و زینت تخت

2 فروغ صبح اقبال و جوانی چراغ دودهٔ صاحب قرانی

3 تهی دستند بحر و کان ز جودش قوی پشت است اقبال از وجودش

4 به بزم شاه کان عرش اشتباه است فلک فانوس شمع مهر و ماه است

آثار جویای تبریزی

2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.