1 به نام خدایی که پست و بلند ز خورشید فضلش بود بهره مند
2 فرازنده این کهن بارگاه فروزنده مشعل مهر و ماه
3 کریمی که از طارم کبریا چو شد سایه گستر درین تنگنا
4 ز فر خود آن سایه را مایه داد لقب شاه عالم پناهش نهاد
1 دوش چون برد سر ز گردش مهر ظل مخروطی زمین به سپهر
2 بود الحق چو خیمه مشکین سرکشیده بر اوج چرخ برین
3 ز انجمش میخ و از شهاب طناب قبه آن ز ماه عالمتاب
4 من در آن خیمه از همه یکتا چون ستون پا فشرده بر یک جا
1 بنامیزد چه دلکش منزل است این نه آب و گل همه جان و دل است این
2 بسی مه بر فلک منزل بریده به عمر خود چنین منزل ندیده
3 تصور کن چو یک شخص این جهان را که باشد همچو چشم این خانه آن را
4 کسی کان شخص را انسان عین است جهان مردمی سلطان حسین است
1 حبذا منزلی چو کاخ بهشت خاک و خشتش همه عبیر سرشت
2 گویی از طارم سپهر برین بیت معمور آمده به زمین
3 بهر احرامش از چهار طرف سبزپوشان در آستان زده صف
4 موج زن حوض مرمرش به میان به هم آب ستاده بین و روان
1 طاب ریاک ای نسیم شمال قم و سر نحو کعبة الآمال
2 نفس از وی صدق مشکین کن راه اخلاص رفتن آیین کن
3 از خراسان ببند بار نیاز راه بردار ملک روم انداز
4 چون رسیدی ز راه راه بپرس بارگاه جلال و جان بپرس
1 بده ساقی آن جام گیتی نمای که هستی ربای و مستی فزای
2 به مستی ز هستی رهاییم ده به مستان عشق آشناییم ده
3 بزن مطرب آن نغمه دلنواز که در پرده دل بود پرده ساز
4 به شکرانه کز پرده گفت و گوی عروسان معنی نمودند روی
1 جامی اگر یافت درین کشتزار فکر تو بر کار زراعت قرار
2 در دل خود تخم قناعت فشان بهتر ازین هیچ زراعت مدان
3 تخم پراکنده که در گل بود تخم پراکندگی دل بود
1 بسم الله الرحمن الرحیم اعظم اسماء علیهم حکیم
2 محترمان حرم انس را تازه حدیثی ست ز عهد قدیم
3 نوزده حرف است که هژده هزار عالم ازو یافته فیض عمیم
4 «بسم » سه حرف است که گوید بسم حرز تو در ورطه امید و بیم