آثار جامی

صفحه 2 از 2
2 اثر از روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان

روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان جامی

کنیزکی مغنیه که به حسن غنا موصوف بود و به لطف نوا معروف، جمالی بی بدل داشت و حسنی بی خلل، روزی در منظر خواجه خود سازی می نواخت و غزلی می پرداخت. ,

نوجوانی که در دل هوای او داشت و در سر سودای او در زیر منظر ایستاده بود و گوش بر آواز نهاده در وقت اشعار وی تأملی می کرد و از لذت الحان وی تمایلی می نمود. ,

3 خرم آن دلداده محروم از دیدار دوست کز پس دیوار حرمان گوش بر گفتار اوست

ناگه خواجه سر از منظر فرو کرد، جوان را دید. نزدیک خودش خواند و با خود بر یک مایده بنشاند. از هر جا با وی خبری می گفت و هر لحظه در هنری با وی گهری می سفت. ,

یکی از دانشمندان گوید که وقتی مجلس می داشتم و در زمین دل مستمعان تخم ارادت می کاشتم، پیری ملازم مجلس می بود و از وظیفه ملازمت تخلف نمی نمود اما دایم آه می کرد و اشک می ریخت و یک لحظه آه و اشکش از هم نمی گسیخت. ,

روزی در خلوت او را طلبیدم و از وی موجب آن را پرسیدم. گفت: من مردی بودم که غلامان و کنیزان می خریدم و می فروختم و وجه معاش خود از آن بیع و شری می اندوختم روزی غلامی صغیر: ,

3 به لب چو شکر ناب به رخ چو ماه منیر هنوز شکر او را نشسته دایه ز شیر

به سیصد دینار بخریدم و در تربیت او بسی رنج کشیدم. چون شیوه دلبری و دلداری بیاموخت چهره به دلبری و دلداری برافروخت، یوسف وار به بازارش بردم و بر خریداران شمایل و اخلاقش برشمردم. ,

جوانی با کمال ادب به اشتر ملقب بر دختری جمیله از مهتران قبیله جیدا نام عاشق شد و رابطه وداد و قاعده اتحاد میان ایشان محکم گشت. آن راز را از نزدیک و دور می پوشیدند و در اختفای آن حسب المقدور می کوشیدند، اما به حکم آنکه گفته اند: ,

2 عشق سریست که گفتن نتوان به دو صد پرده نهفتن نتوان

عاقبت راز ایشان بر روی روز افتاد و سر ایشان از نشیمن کمون به انجمن برون آمد، میان دو قوم ایشان جنگها انگیخته شد و خونها ریخته گشت قوم جیدا خیمه توطن از آن دیار برکندند و بار اقامت به دیار دیگر افکندند. ,

چون شداید فراق متمادی شد و دواعی اشتیاق متقاضی گشت روزی اشتر با یکی از دوستان خود گفت: هیچ توانی که با من بیایی و مرا در زیارت جیدا مددگاری نمایی، که جان من در آرزوی وی به لب رسیده و روز من در مفارقت او به شب انجامیده. ,

آثار جامی

2 اثر از روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.