آثار جامی

صفحه 2 از 2
2 اثر از روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان

روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان جامی

اعرابی بر امیرالمؤمنین علی - کرم الله تعالی وجهه - درآمد و خاموش بنشست ذل فقر و فاقه بر جبین او ظاهر بود. حضرت امیر از وی پرسید که چه حاجت داری؟ شرم داشت که به زبان گوید، بر زمین نوشت که من مردی فقیرم. ,

حضرت امیر وی را دو حله عطا داد و غیر از آن مالک هیچ چیز نبود. اعرابی یکی را ردا ساخت و دیگری را ازار و بایستاد و چند بیت مناسب حال در کمال بلاغت و فصاحت بر بدیهه انشا کرد. ,

حضرت امیر را بسیار خوش آمد، سی دینار دیگر از حق امیرالمؤمنین حسن و امیرالمؤمنین حسین رضی الله عنهما پیش وی بود عطا دادش. اعرابی آن را گرفت و گفت: ای امیرالمؤمنین مرا توانگرترین اهل بیت من گردانیدی و برفت. ,

عبدالله جعفر را در عهد معاویه از خزانه بیت المال هر سال هزار درم می دادند، چون نوبت به یزید رسید آن را به پنج هزار درم رسانید ملامتش کردند که این حقوق همه مسلمانان است چرا به یک کس می دهی؟ ,

گفت: من این را به همه محتاجان اهل مدینه می دهم زیرا که وی هیچ از ارباب حاجات دریغ نمی دارد، و پنهان از وی کسی را همراه وی به مدینه فرستادند، و در مدت یک ماه همه را صرف کرد، چنانچه به قرض محتاج شد. ,

3 اگر به دست کریم اوفتد جهان یکسر جهان چه باشد صدبار از جهان هم بیش

4 چرا شود دل درویش ریش ازان حسرت چو هست کیسه جودش خزینه درویش

از عبدالله بن جعفر - رضی الله عنه - آورده اند که روزی عزیمت سفری کرده بود، در نخلستان قومی فرود آمد که غلامی سیاه نگاهبان آن بود، دید که سه قرص نان به جهت قوت وی آوردند سگی آنجا حاضر شد. ,

آن غلام یک قرص را پیش وی انداخت، بخورد پس دیگری را بینداخت، آن را هم بخورد و پس دیگری را بینداخت، آن را هم بخورد عبدالله رضی الله عنه از وی پرسید که هر روز قوت تو چیست؟ گفت: آنچه دیدی. ,

فرمود: چرا وی را بر نفس خود ایثار نکردی؟ گفت: وی در این زمین غریب است، چنین گمان می برم که از مسافت دور آمده است و گرسنه است، نخواستم که وی را گرسنه گذارم پس گفت: امروز چه خواهی خورد؟ گفت: روزه خواهم داشت. ,

عبدالله با خود گفت: همه خلق مرا در سخاوت ملامت می کنند و این غلام از من سخی تر است آن غلام را و نخلستان را و هر چه در آنجا بود همه را بخرید پس غلام را آزاد کرد و آنها را به او بخشید. ,

جود بخشیدن چیزیست بایستی بی ملاحظه غرضی و مطالبه عوضی، اگر چه آن غرض یا عوض ثنای جمیل یا ثواب جزیل باشد. ,

2 کیست کریم آن که نه بهر جزاست هر کرمی کاید ازو در وجود

3 هر چه بود بهر ثنا و ثواب بیع و شری گیر نه احسان و جود

4 هر که مقصودش از کرم آنست که برآرد به عالم آوازه

شاعری به توقع فایده به در خانه معن زایده آمد چند روزی آنجا بود، بار نیافت. از باغبان وی التماس کرد که چون معن به باغ درآید و برکنار آب نشیند مرا آگاه کن! چون آن وقت درآمد باغبان وی را آگاه ساخت، این بیت را که: ,

2 ابا جود معن ناج معنا بحاجتی فما لی الی معن سواک شفیع

بر تخته پاره ای بنوشت و به آب داد، چون به پیش معن رسید بفرمود تا آن را بگرفتند چون آن را بخواند شاعر را طلبید و ده بدره زر به وی داد و آن چوب را در زیر بساط خود نهاد. ,

روز دویم آن چوب را از زیر بساط بیرون کرد و بخواند و شاعر را طلبید و صد هزار درم دیگر به وی داد و در روز سیم به همین دستور عمل کرد شاعر بترسید که مبادا که پشیمان شود و داده را بستاند، بگریخت. ,

اعرابی تهنیت قدوم کریمی از رؤسای عرب را قصیده ای گفت و بر وی خواند و در آخر گفت: ,

2 امدد الی یدا تعود بطنها بذل النوال و ظهرها التقبیلا

یعنی: دراز کن به سوی من دستی را که کف وی عادت کرده است به بخشش زر و مال و پشت او به تقبیل اهل حاجت و سؤال. آن کریم دست به سوی وی دراز کرد، چون ببوسید بر وجه طیبت گفت: موهای لب تو دست مرا بخراشید. ,

اعرابی گفت: پنجه شیر ژیان را از خار درشت خارپشت چه زیان؟ آن کریم را این کلمه بسیار خوش آمد، گفت: که این کلمه پیش من از آن قصیده خوشتر است! بفرمود تا وی را در برابر قصیده هزار درم دادند و در برابر آن کلمه سه هزار درم. ,

آثار جامی

2 اثر از روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.