1 اثر از قصاید در گزیدهٔ اشعار عبدالواسع جبلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیدهٔ اشعار عبدالواسع جبلی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در گزیدهٔ اشعار عبدالواسع جبلی

1 نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد

2 طمع باید برید از جان شیرین چون من آن کس را که بیهوده دل اندر عشق آن شیرین پسر بندد

3 گهی از مشک زلف او حمایل در گل آویزد گهی از قیر جعد او سلاسل بر قمر بندد

4 ز عشق او جهان من شود چون حلقهٔ خاتم چو زلف او ز عنبر حلقه اندر یکدگر بندد

1 منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا

2 شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

3 گشته‌ست باشگونه همه رسمهای خلق زین عالم نبهره و گردون بی‌وفا

4 هر عاقلی به زاویه‌ای مانده ممتحن هر فاضلی به داهیه‌ای گشته مبتلا

1 بر ماه روشن از شب تاری علم کشید وز مشک سوده بر گل سوری رقم کشید

2 زنجیره‌ای ز قیر و طرازی ز غالیه بر عارض چو ماه و رخ چون بقم کشید

3 آشوب خلق را خط مشکین خدای عرش بر روی چون شکفته گل آن صنم کشید

4 در مهر او روانم و در هجر او دلم بسیار قهر دید و فراوان ستم کشید

1 این اشارتها که ظاهر شد ز لطف کردگار وین بشارتها که صادر شد به فتح شهریار

2 یافت خواهد ملت از اندازهٔ آن دستگاه گشت خواهد دولت از آوازهٔ آن پایدار

3 گر چه سلطان را فراوان فتحها حاصل شده‌ست کز حصول آن خلایق را فزوده‌ست اعتبار

4 نامهٔ فتحت که خواهد ماند زآن اندر جهان صدهزاران قصه از شهنامه خوش‌تر یادگار

1 به فر دولت میمون به فضل ایزد داور به فر دولت میمون به فضل ایزد داور

2 همه عالم ز مشرق تا به مغرب کرد مستخلص معزالدین و الدنیا خداوند جهان سنجر

3 جهانداری که چون گویند گاه خطبه نام او نباید جز ملک خاطب نشاید جز فلک منبر

4 به زخم تیغ بگرفت آن خداوند فلک قدرت به عون بخت بگشاد آن عدوبند ملک مخبر

1 زهی شاهنشه اعظم زهی فرماندهٔ کشور زهی دارندهٔ عالم زهی بخشندهٔ افسر

2 زهی جمشید داد و دین زهی خورشید تحت دین زهی مولای انس و جان زهی دارای بحر و بر

3 زهی شایستهٔ مسند زهی بایستهٔ خاتم زهی پیرایهی شاهی زهی سرمایهٔ مفخر

4 زهی دستور تو دولت زهی مأمور تو گیتی زهی مقهور تو گردون زهی مجبور تو اختر

1 ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل

2 زلفین تو قیریست برانگیخته از عاج رخسار تو شیریست برآمیخته با مل

3 بر دامن لعل است تو را نقطهٔ عنبر بر گوشهٔ ماه است تو را خوشهٔ سنبل

4 تو سال و مه از غنج خرامنده چو کبکی من روز و شب از رنج خروشنده چو بلبل

آثار عبدالواسع جبلی

1 اثر از قصاید در گزیدهٔ اشعار عبدالواسع جبلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیدهٔ اشعار عبدالواسع جبلی شعر مورد نظر پیدا کنید.