بدان که خرقه کردن جامه اندر میان این طایفه معتاد است و اندر مجمعهای بزرگ که مشایخ بزرگ رُضِیَ عنهم حاضر بودند این کردهاند. و من از علما دیدم گروهی که بدان منکر بودند و گفتند که: «روا نباشد جامهٔ درست پاره کردن و آن فساد بود.» ,
و این محال است. فسادی که مراد از آن صلاح باشد سهل بود و همه کسان نیز جامهٔ درست ببرند و بدوزند؛ چنانکه معهود است و هیچ فرق نباشد میان آن که جامهای به صد پاره کنند وبر هم دوزند و میان آن که به پنج پاره کنند واندر هر پارهای از آن خرقه راحت دل مؤمنی است و قضای حاجتی که از آن وی بر مرقعه دوزند. ,
و هرچند که جامه خرقه کردن را اندر طریقت هیچ اصلی نیست و البته اندر سماع در حالت صحت نشاید کرد؛ که آن جز به اسراف نباشد اما اگر مستمع را غلبهای پدیدار آید چنانکه خطاب از وی برخیزد و بیخبر گردد معذور باشد؛ یا چون یکی را چنان افتد، اگر جماعتی بر موافقت وی خرفه کنند روا باشد و جمله خرق اهل این طریق بر سه گونه باشد: یکی آن که درویش خود خرقه کند و آن اندر حال سماع بود به حکم غلبه و آن دو گونه: یکی آن که جماعت و اصحاب به حکم پیری و مقتدایی جامهٔ وی را خرقه کنند و یا اندر حال استغفار از جرمی و دیگر اندر حال سُکْر از وجدی. ,
و مشکلترین این جمله خرقهٔ سماعی باشد و آن بر دو گونه باشد: ,