1 اثر از بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار علی بن عثمان هجویری / کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری / بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب

بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری

و منهم: برادر مصطفی، و غریق بحر بلا و حریق نار وَلا، و مقتدای اولیا و اصفیا، ابوالحسن علی بن ابی طالب، کرم اللّه وجهه ,

او را اندر این طریق شأنی عظیم و درجتی رفیع است و اندر دقت عبارت از اصول حقایق حظی تمام داشت؛ تا حدی که جنید رحمه اللّه گفت: «شیخُنا فی الأصولِ و البَلاءِ علیُّ المرتَضی.» شیخ ما اندر اصول و اندر بلا کشیدن علی مرتضی است، رضی اللّه عنه؛ یعنی اندر علم و معاملت امام این طریقت علی است، رضی اللّه عنه از آن که علم این طریقت را اهل این، اصول گویند و معاملاتش بجمله بلا کشیدن است. ,

میآرند که یکی به نزدیک وی آمد که: «ای امیرالمؤمنین، مرا وصیتی بکن.» گفت: «لاتَجْعَلَنَّ أکبرَ شُغْلِکَ بأهلِکَ وَوَلَدِکَ فإنْ یَکنْ أهلُک وَوَلدُک مِنْ أولیاءِ اللّهِ، فانَّ اللّهَ لایُضیعُ اولیاءَه و إنْ کانوا أعداءَ اللّهِ، فما همُّکَ و شَغلُک لأعْداء اللّه؟ نگر تا شغل زن و فرزند را مهم ترین اشغال خود نگردانی؛ که اگر ایشان از دوستان خدایند جلّ جلالُه وی دوستان خود را ضایع نگرداند و اگر دشمنان خدایند عزّ و جلّ اندوه دشمنان خدای چه می‌داری؟» ,

و تعلق این مسأله به انقطاع دل بود از دون حق جلّ جلالُه که وی خود بندگان خود را چنان‌که خواهد می‌دارد، هرگاه که یقین تو صادق بود؛ چنان‌که موسی علیه السّلام دختر شعیب را علیه السّلام بر حالی هرچه صعب تر بگذاشت و به خداوند تسلیم کرد و ابراهیم هاجر و اسماعیل را برداشت علیهم السّلام و به وادی غیر ذی زرع برد و به خداوند جلّ جلالُه تسلم کرد و مر ایشان را اکبر شغل خود نساختند و همه دل در حق تعالی بستند تا مراد دو جهان بر آمد اندر حال بی مرادی، به تسلیم امور به خداوند عزّ و جلّ. و مانند است این سخن بدان که گفت کرم اللّه وجهه مر سایلی را که از وی پرسیده بود که: «پاکیزه‌ترین کسب‌ها چیست؟» گفت: «غناءُ القلبِ باللّه.» هرکه را دل به خدای تعالی توانگر باشد، نیستی دنیا وی را درویش نگرداند و هستی آن شادی نیاردش و حقیقت آن به فقر و صفوت باز گردد و ذکر آن گذشت. ,

و منهم: گوهر گنج حیا، و اعبد اهل صفا و متعلق درگاه رضا و متمکن بر طریق مصطفی صلوات اللّه علیه ابوعمرو عثمان بن عفان، رضی اللّه عنه ,

که وی را فضایل هویداست و مناقب ظاهر اندر کل معانی. ,

و عبدالله بن رباح و ابوقَتاده رضی اللّه عنهما روایت آرند که روز حرب الدار ما به نزدیک عثمان بودیم، رضی اللّه عنه. چون غوغا بر درگاه وی جمع شدند غلامان وی سلاح برداشتند. عثمان گفت: «هرکه سلاح برنگیرد از مال من آزاد است.» و ما از ترس خود بیرون آمدیم. حسن بن علی ما را در راه پیش آمد. با وی بازگشتیم و به نزدیک عثمان اندر آمدیم که تا حسن رضی اللّه عنه به چه کار آمده است و چون حسن اندر آمد سلام گفت، و وی را بر آن بلیت تعزیت کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین، من بی فرمان تو با مسلمانان شمشیر نتوانم کشید و تو خلیفت حقی. مرا فرمان ده تا بلای این قوم از تو دفع کنم.» عثمان گفت وی را: «یا ابنَ اخی، إرْجِعْ وَأجْلِسْ فی بَیْتِکَ حتّی یأتِیَ اللّهُ بأمْرهِ، فَلا حاجَةَ لَنا فی إهْراقِ الدِّماءِ. ای برادرزاده، بازگرد و اندر خانهٔ خود بنشین تا فرمان خداوند و تقدیر وی چه باشد؛ که ما را به خون ریختن مسلمانان حاجت نیست.» ,

و این علامت تسلیم است اندر حال ورود بلا اندر درجهٔ خُلّت؛ چنان‌که نمرود آتش بر افروخت و ابراهیم را علیه السّلام اندر پلّهٔ منجنیق نهاد. جبرئیل علیه السّلام آمد و گفت: «هَلْ لَکَ مِنْ جاجَةٍ؟» گفت: «امّا إلَیْکَ فَلا. به تو هیچ حاجت ندارم.» گفت: «پس از خدای بخواه.» گفت: «حَسْبی عَنْ سُؤالی عِلْمُه بِحالی. مرا آن بس که او می‌داند که به من چه می‌رسد و او به من داناتر از من به من. او داند که صلاح من در چه چیز است.» ,

و منهم: سرهنگ اهل ایمان و صُعلوک جمع اهل احسان، امام اهل تحقیق اندر بحر محبت غریق، ابوحَفص عمربن الخطاب، رضی اللّه عنه ,

که وی را کرامات مشهور است وفراسات مذکور و مخصوص بود به فراست و صلابت. و وی را لطایف است اندر این طریقت و حقایق اندر این معنی؛ کما قال، علیه السّلام: «الحَقُّ یَنْطِقُ عَلی لِسانِ عمرَ، حق بر زبان عمر سخن گوید.» و نیز گفت، علیه السّلام: «قَد کانَ فِی الأُممِ مُحدَّثُونَ فإنْ یَکُنْ فی أُمَّتی فَعُمَرُ، اندر امتان پیشین محدَّثان بودند و اگر در این امت بباشد عمر است.» ,

و وی را در این طریقت رموز لطیف بسیار است، اندر این کتاب جمله را احصا نتوان کرد؛ اما از وی می‌آید که گفت: «العُزْلَةُ راحةٌ مِنْ خُلَطاءِ السُّوءِ.» ,

عزلت راحت بود از همنشینان بد و عزلت بر دو گونه بود: یکی اعراض از خلق، و دیگر انقطاع از ایشان و اعراض از خلق گزیدن جای خالی بود و تبرا کردن از محبت اجناس به ظاهرو آرامیدن با خود به رؤیت عیوب اعمال خود و خلاص جستن خود را از مخالطت مردمان و ایمن گردانیدن خلق را از بد خود؛ اما انقطاع از خلق به دل بود و صفت دل را به ظاهر هیچ تعلق نباشد چون کسی به دل منقطع بود از خلق و محبت ایشان وی را هیچ خبر نباشد از مخلوقات که اندیشهٔ آن بر دلش مستولی گردد. آنگاه این کس اگرچه در میان خلق بود، از خلق وحید بود و همتش از ایشان فرید بود و این مقامی بس عالی و بعید بود و راست این صفت عمر بود رضی اللّه عنه که از راحت عزلت نشان داد، و وی به ظاهر اندر میان ولایت امارت و خلافت بود و این دلیل واضح است که اهل باطن اگرچه به ظاهر با خلق آمیخته باشند، دلشان به حق آویخته باشد و اندر جمله حال بدو راجع باشند و آن مقدار صحبت که با خلق کنند از حق بلاشمرند و از حق تعالی بدان صحبت با خلق نگردند؛ که هرگز دنیا مر دوستان حق را مصفا نگردد و ا حوال آن مهنا نشود؛ چنان‌که عمر گفت، رضی اللّه عنه: «دارٌ أُسِّسَتْ عَلَی الْبَلْوی بِلا بَلْوی مُحالٌ. سرایی که اساس آن بر بلا و بلیت بود محال باشد که هرگز از بلا خالی بود.» ,

منهم: شیخ الاسلام، و بعد از انبیاء بهترین انام، که خلیفهٔ پیغمبر بود و امام و سید اهل تجرید، و پیشوای ارباب تفرید و از آفات نفسانی بعید، ابوبکر عبداللّه ابن عثمان، الصدیق، رضی اللّه عنه. ,

که وی را کرامات مشهور است و آیات و دلایل ظاهر اندر معاملات و حقایق. و اندر «باب تصوّف» طرفی از روزگار وی گفته شده است. و مشایخ وی را مقدم ارباب مشاهت داشته‌اند مر قلت حکایت و ورایتش را، و عمر را رضی اللّه عنه مقدم ارباب مجاهدت مر صلابت و معاملتش را. ,

و اندر اخبار صحاح مسطور است و اندر میان اهل علم مشهور که چون وی به شب نماز کردی نرم خواندی و چون عمر نماز کردی بلند خواندی. رسول علیه السّلام از ابوبکر بپرسید که: «چرا نرم خوانی؟» گفت: «أُسمِعُ مَنْ أَناجی؛ زانچه می‌دانم که از من غایب نیست و به نزدیک سمع وی نرم و بلند خواندن یکسان است.» و از عمر پرسید. گفت: «أوقِظُ الْوَسْنانَ وَأَطْرُدُ الشّیطانَ.» ,

این نشان از مجاهدت داد و آن از مشاهدت و مقام مجاهدت اندر جنب مقام مشاهدت چون قطره‌ای بود اندر بحری و از آن بود که پیغمبر گفت، علیه السّلام: «هل أنتَ الّا حَسَنَةٌ مِنْ حَسَناتِ أبی بکرٍ؟» پس چون وی حسنه‌ای بود از حسنات ابی بکر که عزّ اسلام بدو بود نظر کن تا عالمیان چگونه باشند. ,

اکنون طرفی یاد کنیم از احوال ائمهٔ ایشان از صحابه که پیشرو ایشان بودند اندر معاملات، و قُدوهٔ ایشان اندر انفسا و قُواد ایشان اندر احوال، از پس انبیا از سابقان اولین از مهاجر و انصار رضوان اللّه علیهم تا تأکیدی بود مر اثبات مراد تو را، ان شاء اللّه، عزّ و جلّ. ,

آثار علی بن عثمان هجویری

1 اثر از بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بابٌ فی ذکر أئمَّتِهم من الصَّحابَةِ و التّابعینَ و مُتابِعیهم، رضی اللّه عنهم أجمعین در کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری شعر مورد نظر پیدا کنید.