ای خواجه مپندار که ما گوهر از هلالی جغتایی قطعه 1
1. ای خواجه مپندار که ما گوهر فردیم
وین حلقهٔ فیروزهٔ گردون صدف ماست
...
1. ای خواجه مپندار که ما گوهر فردیم
وین حلقهٔ فیروزهٔ گردون صدف ماست
...
1. تا کی اندوه روزگار خوریم؟
فکر نابود و بود چندین چیست؟
...
1. آه! ازین روزگار برگشته
که ز من لحظه لحظه برگردد
...
1. چیست آن خسرو سیمینبدن زرینتاج؟
که به شب خانهٔ فولاد نشیمن دارد
...
1. چو من به داغ بتان سوخت هر که یک چندی
هوس کند که دگر باره بیشتر سوزد
...
1. دلا، تا توان مهر گیتی مورز
که تیغ سیاست به کینت کشد
...
1. دوش دیدم که به خواب من مدهوش آمد
مونس جان من آن دلبر خونینجگران
...
1. محمد عربی آبروی هر دو سراست
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
...
1. ای سیهنامه، کز برای نجات
حرفی از باب رحمتی طلبی
...
1. به علم کوش هلالی که عاقبت چو هلال
بلند مرتبه گردی، فلک مقام شوی
...