1 خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد
2 زهی خان همایونفر که بر فرق همایونش پر و بال همای دولت او سایبان آمد
3 شهنشاه فلک مسند، که بهر خواب امن او ملک بر گوشهٔ ایوان کیوان پاسبان آمد
4 قویدستی که در میدان همت پنجهٔ رستم به پیش او فرسوده مشتی استخوان آمد
1 گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
2 قبلهست روی جانان، لعلش چو آب حیوان این یک مقابل جان و آن یک به جان مقابل
3 درست دعا بر آرم، هرگز فرو نیارم الا دمی که سازم در گردنت حمایل
4 ای من سگ خیالت، آنجا که اوست هرگز نه حاجبست مانع، نه پردهدار حایل
1 تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن جیب مرقع درید شاهد گلپیرهن
2 ساغر سیمین شکست ساقی زرین قدح پیکر پروانه سوخت شمع زمرد لگن
3 آتش موسی گرفت در کمر کوهسار شعله به گردون رساند آه دل کوهکن
4 حضرت خضر فلک خلعت خضرا گرفت یافت به عمر دراز چشمهٔ ظلمت وطن
1 شتر کشیدی اگر بار دل ز حجرهٔ تن شدی نزار شتر زیر بار حجرهٔ من
2 شتر به باد رود، حجره نیز خاک شود گرت شتر بود از سنگ و حجره از آهن
3 اجل به حجرهٔ گیتی عجب شترجانیست! که محمل شتر اوست حجرههای بدن
4 به حجره و شتر ارکان دین چو قایم نیست قوائم شتر و رخت حجره را بشکن