خراسان سینهٔ روی زمین از هلالی جغتایی قصیده 1
1. خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد
که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد
...
1. خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد
که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد
...
1. گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل
دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
...
1. تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن
جیب مرقع درید شاهد گلپیرهن
...
1. شتر کشیدی اگر بار دل ز حجرهٔ تن
شدی نزار شتر زیر بار حجرهٔ من
...