1 طوفان خون، ز چشم جهان جوش می زند بر چرخ، نخل ماتمیان، دوش می زند
2 یا رب شب مصیبت آرام سوز کیست امشب که برق آه رَهِ هوش می زند؟
3 روشن نشد که روز سیاه عزای کیست صبحی که دم ز شام سیه پوش می زند؟
4 آیا غم که، تنک کشیده ست در کنار چاک دلم که خندهٔ آغوش می زند؟