1 یا رب، به نشید سینه ریشان یا رب به نیاز مهرکیشان
2 کز لطف دهی زبان گفتار نطقی به ستایشت سزاوار
3 افسانه ای از مجاز خالی پیرایهٔ نکته های حالی
4 بیداری بخش هر مغفّل چون زلف سمنبران مسلسل
1 ساقی ز می موحّدانه ظلمت بَرِ شرک، از میانه
2 با تیره دلان چو لمعهٔ نور در نیم شبان تجلّی طور
3 در ده که ز خود کرانه گیریم بیخود، رَهِ آن یگانه گیریم
4 مطرب، دم دلکشی به نی کن این تیره شب فراق طی کن
1 ز استاد، که باد روح او شاد زیبا مثلی مرا بود یاد
2 روشن گهرانه، راز می گفت در سلک فسانه، این گهر سفت
3 کز خانهٔ کدخدای دهقان بگریخت بُزی، فراز ایوان
4 می گشت فراز بام نخجیر گرگی به گذاره بود، در زیر
1 ای زادهٔ اوّلینِ قدرت قدر تو ورای فهم و فکرت
2 آدم ز تو یافت سربلندی نوح از تو، طراز ارجمندی
3 معمار حرمسرا، خلیلت جان و دل قدسیان سبیلت
4 در طور، کلیم یک شبانت کونین، نواله خوار خوانت
1 کو دل که رهِ مدیح پویم؟ یارای زبان کجا که گویم؟
2 حرفی ز ثنای شیخ ملّت برهان طریقت و شریعت
3 نتوان نخل مدیح بستن خاموش نمی توان نشستن
4 تمکینی ازو کنم تمنّا تا پای سخن نلغزد از جا
1 ای وارث کشور سلیمان خورشید چو خاتمت به فرمان
2 ای روشنی چهار اقلیم از توست فروغ تخت و دیهیم
3 اقبال ز توست، عرش معراج شاهی ز تو یافت، دُرّهٔ التّاج
4 دارم دو سه حرف بخردانه گر تو نشماریش فسانه
1 این ابر تری که خامه انگیخت در جیب جهان دُر عدن ریخت
2 تا صور نیم نوا دمیده ست رنگ از رخ آسمان پریده ست
3 کلکم به ترانه های حالی گسترده نعیم لایزالی
4 دستان زنِ خامه ام به گلبنگ رامشگر سدره را کند گنگ
1 بر تارک خصم شاه مردان این خامه پلارکی است برّان
2 کلکی که به دستم استوار است در دست علی چو ذوالفقار است
3 طغراکِش نامه ٔ فصاحت لیلی وش حجلهٔ ملاحت
4 زو گشته سخن به نام و ناموس هر صفحه ازوست، بال طاووس
1 آذین چو کلام کلک بندد تا در عدن به سلک بندد
2 دامان نفس، غبار دل روفت چون نوبت نطق، کوس را کوفت
3 طغراکش همّت سرافراز عنوان صحیفه کرد آغاز
4 از نام بلند مطلع نور بر لوح کهن کتاب مسطور
1 دریاب حزین، که در چه کاری روی دل خویش با که داری
2 چل سال ز عمر بی وفا رفت تن ماند ز جنبش و قوا رفت
3 بگذشت بهار زندگانی برخاست نسیم مهرگانی
4 افسرد، گل نشاط در سر زین شاخ نه برگ ماند و نه بر