خار بدرودن به مژگان خاره از هاتف اصفهانی مقطع 1
1. خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ
...
1. خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ
...
1. الهی ازین ششپر بینظیر
عدو را دل افکار و جان خسته باد
...
1. گفت فیاض خان والا شان
خنجر آن خدیو نیکو نام
...
1. مجوش ای فرومایه گر من تو را
به شوخی گل هجو بر سر زدم
...
1. عزیزم بهر آزارم نهانی
مرس برداشت از کلبی معلم
...
1. امیر داد گستر خان عادل
دلیر عدل پرور شاهرخ خان
...
1. صبح و شامی و ماهرخساری
با دو زلف و دو رخ دو خال آنگاه
...
1. زنگیی با دو ترک و دو هندو
بیضهای با سه زاغ ای آگاه
...
1. تو ای نسیم صباحی که پیک دلشدگانی
علیالصباح روان شو به جستجوی صباحی
...