1 فرموده اقتراحی صاحب علاءالدین آنکو به کلک کار جهان را دهد نظام
2 آن نیک رای و رسم که رایش بود رهی وان نیک بخت خواجه که بختش بود غلام
3 آنکش جهان جافی و ایام شد مطیع وانکش سپهر سرکش و اجرام گشت رام
4 از طبع تند و تیز گرفتم به ارتحال از روی لطف همچو هوا قطره از غمام
1 ای داده روزگار درت را به طوع بوس وی کرده کردگار ترا شاه راستین
2 شش حرف التماس من است از سخای تو کامروز هفت عضو رهی شد بدان رهین
3 هر شش نشانده ام به دو مصراع در دست چون عهد تو ممهد و چون رای تو رزین
4 مجموع اوست پنج صد و بیست و هشت راست گر خواهی از حساب جمل بشمر و ببین
1 ایا بلند منش صاحبی که دست قدر ز بهر قدر تو بر آسمان زند خرگاه
2 ترا سپهر نهم کاطلسش همی خوانند به جای آستر آمد برای خیمه جاه
3 طناب عمر تو چندان گشاده خواهد چرخ که دور دهر بود در جدار آن کوتاه
4 ستون خیمه قدرت چو برفرازد سر فلک چو فلکه نماید گرش کنند نگاه
1 چیست آن عاشقی به فرهنگی سرگرفته فتاده چون سنگی
2 سینه پرجوش عشق شیرینی لب پر از دود دل چو دلتنگی
3 در خوی سرد غرقه بی المی تب نه و همچو ماند بدرنگی