1 کسانی که در عشق پروردهاند در آیت درایت طلب کردهاند
2 تو واقف نهای، این حکایت مگوی به چوگان عرفان توان برد گوی
3 عزیزان،که راهی به حق بردهاند به عدل و به انصاف دلزندهاند
برادر عزیز را سعادت ابدی مساعد باد و برضا و لقانا رسید،از دنیا مرواد، بالنبی وآله الامجاد روزی چندست که سلطان معشوق حقیقی از افق دل ربانی بر عاشقان کرشمهای عجب می کند،گاهی بغمزه تشریف میدهد وگاهی بغم تهدید و من می گویم،بیت : ,
2 چون وصلت قاسم بخدا بی شکیست آنجاکه منم غمزه وغم هردو یکیست
بارها داعیه پنداشته بحکم «الشفقة علی خلق الله »که گفته اند هر طالب را،که اخلاص مخلصانه بمردی باشد،حق اخلاص بدان مرد واجب شود،شفقت برو و شفاعت اهل او در قیامت،اکنون در قیامت خواهد بود،انشاء الله از آن باشی آنچه نزدیک تری باتو رمزی بگویم: ,
4 الا،ای شاهباز ملک لاهوت مقید مانده ای در دام ناسوت
1 مقتدای ملک امام بشر شاه انصاریان دین پرور
2 هم خداخوان و هم خدادان بود شاه دین،نور چشم اعیان بود
3 آنکه دیوان ورای کیوان داشت جیب جان پر ز نقد عرفان داشت
4 آن ملک فر و آن فلک تمکین مسند او علای علیین
1 روضة المذنبین احمد جام آن نهنگ محیط بحر آشام
2 آسمانست پر مه و پروین بوستانیست پر گل و نسرین
3 رحمت ایزدی بجانش باد لعنت حق به دشمنانش باد
4 هر که او دشمن خدا باشد دشمن جمله اولیا باشد
1 خری از پایگاهی کرد فریاد که دوران سلوک حق برافتاد
2 ز مردان خدا کس در جهان نیست وگر بودند باری این زمان نیست
3 حدیث او خلاف عقل و دینست مدامش داغ لعنت بر جبینست
4 خلاف دین مگو،ای ناجوانمرد که پیغمبر به چندین جا بیان کرد
1 نقطه سه باشد ای گزین آرا چون شنیدی بگوی : سلمنا
2 اسودیه بیاضییست یقین سیه تن احمدیه را می بین
1 یک تسو و دو تسو و سه تسو چند باشد کم تسو؟ تو باز گو
2 یک تسو باشد، ولی، ای خواجهتاش هرچه خواهی باش، با ما بد مباش
1 گاه با خود نشسته ام ز بدی گاه برخاسته ز فکر خودی
2 من درویش زار بی دل و یار مدتی در هوای آن دلدار
3 بوده ام گه ز خاست،گه ز نشست ماه در سی و ماهی اندر شست