1
چه جوهرست کههست اعتبار آتش و آب
چه گوهرست که زیبد نگار آتش و آب
2
چه لعبتست که چون کودکانش مادر دهر
نموده تربیت اندر کنار آتش و آب
3
دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین
قرار خاک و هوا و مدار آتش و آب
4
مگر توگویی معمار چرخکرده بنا
شگفت بارهیی اندر دیار آتش و آب
5
چهساحریستکه فوجیضعیفمورچگان
نمیروند برون از حصار آتش و آب
6
سمندرست همانا درست یا خرچنگ
کهگشتهاند ز هرگوشه یار آتش و آب
7
به نیکخواه بود آب و بر عدو آتش
بلی به دهر بود پردهدار آتش و آب
8
گهیش مهد تقاضا بودگهی دامن
که شیرخواری هست از تبار آتش و آب
9
سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا
به خاک و باد بود افتخار آتش و آب
10
شکار وی نبود غیر صید جان آری
نکو نباشد جز جان شکار آتش و آب
11
به راستیکه نزیبد نشیمنش به جهان
به غیر دست خداوندگار آتش و آب
12
ابوالشجاع بهادر حسن شه آنکه بود
حسام سر فکنش پیشکار آتش و آب
13
بهقهر و لطف چنان آب آب و آتش برد
که باد و خاک بود مستجار آتش و آب
14
ز سیر خنگش کز تندباد برده گرو
شد از زمین به فلک زینهار آتش و آب
15
تبارکالله از آن باد سیرخاک سکون
که در زمانه بود یادگار آتش و آب
16
زکین و مهر تو هر لحظه در خروش آیند
دلم بسوزد بر روزگار آتش و آب
17
یکی به قهرتو ماند یکی به رحمت تو
بلی عبث نبود اقتدار آتش و آب
18
به خشم و لطف تو اندک تشابهی دارد
وگرنه از چه بود اشتهار آتش و آب
19
اگر به رشتهٔ لطفت نبود پیوسته
گسسته بود ز هم پود و تار آتش و آب
20
چنان ز آتش و آبم به موزه سنگ فتاد
که کیک افکنم اندر ازار آتش و آب
21
الا به دور جهان تا که تیر و تیغ ترا
همی قضا شمرد در شمار آتش و آب
22
ز تیر و تیغ تو کز آب و آتش افزونست
همیشه باد عدو خاکسار آتش و آب